صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

91/1/4
11:48 ص

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ محرم

بخش اول


بالاخره با پیگیری حوادث آخرین ماههای غیبت حضرت مهدی(ع) به آخرین روزها رسیدیم و می‏توانیم چشم‏انتظار آن وعده الهی باشیم که در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمین(2) ، صالحان(3) و حتی وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) داده شده و رسول اکرم(ص) (4) در روز غدیر حجةالوداع آن را که به صد و بیست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام کردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:
« اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش برای حضرت مهدی(ع) محافظت می‏کنم (خودم رابرای او نگاه می‏دارم.) (6)»

 آری این همان روز است که آسمانیان پیش و بیش از زمینیان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساخته‏اند؛ چرا که این روز سرآغاز فصل نوین و واقعی حیات زمین و زمان و بشریت است و روز رسیدن به همه خوبیها در سایه اسلام است.
 حوادث این ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقی این ماه قابل بررسی است:
 
 الف) فجر مقدس و صبح موعود


 آن گونه که از احادیث برمی‏آید به دنبال حوادثی که طی ماههای پیش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دینی و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامی رو به سوی حجاز کرده و مخفیانه به دنبال حضرت مهدی(ع) می‏گردند تا با ایشان بیعت کنند. در این اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسی(ع) از ترس آنها که تعقیبش می‏کردند رو به سوی مدینه کرد(8)؛ از مدینه خارج شده و رو به مکه مکرمه نموده و از دست سپاهیان سفیانی بدانجا پناهنده می‏شوند و پس از ایشان هم سیصدوسیزده یار و یاور ایشان از نقاط مختلف جهان بی‏آن که با هم قراری از قبل گذاشته باشند در مکه جمع می‏شوند تا نهضت جهانی خویش را آغاز کنند.


 صبح شنبه‏ای که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) دو رکعت نماز به جا می‏آورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه غرّای خویش را به گوش جهانیان می‏رسانند و پس از معرفی خویش مردم را به بیعت دعوت می‏کنند و جبرئیل(ع) که در آن زمان به شکل پرنده‏ای سفید رنگ بر ناودان کعبه ایستاده، اولین کسی است که با ایشان بیعت می‏کند و به دنبال آن هم سیصدوسیزده یاور شریف حضرت و باقی مؤمنان و صالحانی که به مکه آمده‏اند تا به یاری حضرت بپردازند و همگی آماده جهاد و شهادتند. اینها مجموعاً ده‏هزار نفر سپاهیان حضرت را تشکیل می‏دهند و با حضرت پیمان می‏بندند.


 یونس‏بن ظبیان نقل می‏کند که امام صادق(ع) فرمودند:
 «شب جمعه، خداوند متعال مَلَکی را به آسمان دنیا می‏فرستد. وقتی که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالای بیت المعمور قرار گرفته می‏نشیند و برای هر کدام از پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانی می‏گذارد و ایشان هم از آنها بالا می‏روند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع می‏گردند و به دنبال آن درهای آسمان گشوده می‏شود و پس از زوال خورشید(9) پیامبر(ص) می‏فرمایند:
بار پروردگارا! این وعده‏ای که در کتاب خویش دادی وگفتی:
 »خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان ایشان حاکمان زمین و دین مرضی خویش کند.«
 اشاره به آیه نازل شده در روز غدیر: «الیوم اکملت لکم و رضیت لکم الاسلام دینا« 
 یعنی اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبدیل کند.


 پس از ایشان ملائکه و پیامبران هم، چنان می‏گویند. آن چهار نور مقدس به سجده می‏افتند و حضرت (رسول(ص)) باز می‏فرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد می‏کند که آن روز معلوم است.(10)»


 احادیثی را که اشاره به این حادثه بزرگ دارند می‏توان در چند دسته خلاصه کرد:


 
 1- روز قیام و نقطه آغاز نهضت جهانی حضرت


 شنبه‏ای را که مصادف با عاشورا شده است برخی احادیث روز ظهور حضرت برشمرده‏اند:
 ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمودند:
 «[حضرت مهدی(ع)] در روز عاشورا که روز شهادت سیدالشهدا(ع) است، قیام می‏کنند. گوییا در آن شنبه‏ای که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالی که بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل در مقابل ایشان، برای بیعت ندا در دهد و شیعیان حضرت، زمین را با طی‏الارض زیر پا می‏نهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ایشان بیعت می‏کنند و خداوند هم به وسیله او جهان را مملو از عدالت می‏کند آن گونه که آکنده از ظلم و جور گشته است.(11)»


 علی‏بن مهزیار هم از امام پنجم(ع) نقل کرده است که:
 «گوییا با حضرت مهدی(ع) در روز شنبه‏ای که عاشورا است و بین رکن و مقام ایستاده هستم.(12) »


 2- جمع شدن یاران حضرت در مدتی کوتاه


 امام صادق(ع) در این رابطه به مفضل‏بن عمر، فرمودند:
 «ایشان به تنهایی ظهور می‏کنند و به تنهایی به سوی کعبه رفته و وارد آن می‏شوند و به تنهایی شب را سپری می‏کنند. پاسی از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالی که به صف ایستاده‏اند، بر ایشان نازل شده و جبرئیل به حضرت عرضه می‏دارد:
« سرور من گفته‏ات مقبول و امرت نافذ است. »


 حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] می‏فرمایند:
 «حمد و سپاس از آن خداوندی است که وعده‏اش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هر کجای بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عمل‏کنندگان، خوب [و زیبا] است.(13) »


سپس میان رکن و مقام ایستاده و فریاد کشیده و با صدای بلند می‏فرمایند:
« ای جمعیت یاران و نزدیکان من و ای کسانی که خداوند آنها را برای یاری من از پیش از ظهورم بر پهنه گیتی ذخیره کرده بود! مطیعانه به سوی من آیید. »


 فریاد حضرت به گوش آنها می‏رسد، در حالی که برخی از آنها در محراب و برخی هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکنده‏اند. همین یک فریاد را همگی می‏شنوند و آن را اجابت می‏کنند. به یک پلک بر هم زدن همه‏شان در مقابل آن حضرت بین رکن و مقام قرار می‏گیرند. خداوند هم در پی آن به نور امر می‏کند و آن هم ستونی از آسمان تا زمین کشیده می‏گردد و هر مؤمنی بر سطح زمین است آن نور را طلبیده و نور هم به درون خانه‏اش می‏تابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان می‏گردند، هر چند نمی‏دانند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده‏اند و این نور چیست. سپس آن سیصدوسیزده تن که به تعداد صحابه پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر می‏باشند در حالی که در مقابل حضرت ایستاده‏اند، صبح خویش را آغاز می‏کنند.(14) »

 باز در حدیث دیگری از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
 « هنگامی که به حضرت مهدی(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانی خداوند متعال) خوانده و سیصدوسیزده یار ایشان همانند جمع شدن ابرهای پاییزی به گرد ایشان می‏آیند که آن پیشقراولان یاران حضرتند که برخی از آنها شبانه از بستر خود جدا می‏شوند تا صبح در مکه باشند و برخی از آنها در طول روز آشکارا بر اَبرها سوار می‏شوند که حضرت نام آنها و پدران و نسب‏هایشان را می‏دانند(15)و(16). »


 مفضل بن عمر که راوی این حدیث هم است، می‏پرسد: کدام یک از این دو ایمان بالاتری دارند؟ حضرت پاسخ می‏دهند:
« آنکه روز بر ابرها سیر می‏کند و آنها ناپدید می‏شوند و این آیه در شأن ایشان نازل شده است: «هر جا که باشید خدا همه‏تان را می‏آورد و جمعتان می‏کند.«


 ابو بصیر هم از ایشان چنین روایت می‏کند که:
 «آنها سیصدوسیزده مرد به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در یک شب جمعه در مکه جمع می‏کند و صبح همگی به نزد ایشان در مسجدالحرام می‏آیند و احدی از آنها [از آمدن] تخلف نمی‏کند. در کوچه‏های مکه به راه می‏افتند تا منزلی برای سکونت خویش بیابند. اهالی مکه از ورود این افراد ناشناس تعجب می‏کنند؛ چرا که از ورود هیچ قافله‏ای جهت حج و عمره و یا تجارت خبری نبوده، لذا بعضی از آنها به هم می‏گویند: جمعیتی را امروز دیدیم که تا به حال آن را ندیده بودیم که [آن گونه از ظاهرشان پیداست] از یک شهر و بیابان [از یک نژاد و تیره و قبیله] نیستند نه شتری دارند و نه هیچ وسیله دیگری. آنها که مشغول این صحبتها هستند و به درهای [خانه‏های] خود نزدیک می‏شوند مردی از قبیله بنی مخزوم، وارد می‏شود از مردم عبور می‏کند و به نزد رئیس آنها می‏رود و می‏گوید: دیشب خواب عجیبی دیدم که از آن می‏ترسم و قلبم پریشان گشته است. رئیس به او می‏گوید: خوابت را تعریف کن. می‏گوید: ابری از آتش را دیدم که از اعماق آسمان نمایان شد و مدام پایین می‏آمد تا این که به کعبه رسید و دور آن چرخی زد. در آن ابر ملخهایی با بالهای سبز رنگ بود و آن قدر که خدا خواست،به دور کعبه طواف می‏کردند. سپس به شرق و غرب پریدند و به هیچ شهری نمی‏رسیدند، مگر آن که آن را می‏سوزاندند و از هیچ آبادی گذر نمی‏کردند، جز آن که آن را منهدم می‏نمودند. از خواب پریده و بر خود لرزیدم. الآن هم پریشان و ترسانم. مردم (به او) می‏گویند: ما آنها را دیده‏ایم و بیا به نزد فلان مرد ثقفی برویم، تا خوابت را تعبیر کند.(17) و(18)

 پس از آن که خواب را برای مرد ثقفی تعریف کرد، او هم می‏گوید: [خواب] عجیبی دیده‏ای! دیشب لشکری از لشکریان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. می‏گویند: عجیب است؛ آنها را امروز دیده‏ایم و سپس آنچه را دیده‏اند به او گزارش می‏کند و از نزد او می‏روند. تصمیم می‏گیرند که بر آنها یورش برند حال آن که خداوند دلهایشان را پر از ترس و هراس از ایشان گردانیده است. برخی به بقیه دستور می‏دهند: در مورد آنها عجله نکنید. آنها که تا کنون مرتکب هیچ منکری نشده‏اند و خلافی از آنها دیده نشده. شاید برخی از آنها، هم قبیله‏ای شما باشند؛ اگر چیزی از آنها دیدید بعد شما می‏دانید و آنها. این جمعیتی که ما می‏بینیم اهل عبادتند و چهره‏های خوب [و نورانی] دارند، مضاف بر این که آنها در حرم امن الهی هستند که تا وقتی کسی مرتکب خلافی نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملی انجام نداده‏اند که بهانه جنگ با آنها را فراهم کرده باشد.


 سرپرست مردم که مردی از قبیله مخزوم است می‏گوید: ما که مطمئن نیستیم این جمعیت پشتوانه‏ای [اعم از نیرو و امکانات] نداشته باشند. اگر [چنین ذخیره و عقبه‏ای داشته باشند و این مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقیقت وجودی و عظمت نیرویشان مشخص می‏شود [و خواب دوستمان تعبیر گشته و نمی‏توانیم بر آنها فایق آییم]. حال که از حیث نیرو و امکانات در سطح پایینی هستند و پیش از آن که نیروهای کمکی به آنها ملحق شوند، حمله کنید. آنها به نزد شما در مکه آمده‏اند و به سَروَری می‏رسند و مطمئنم که خواب این رفیق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گوارای وجودشان قرار دهید [بگذارید در شهر باشند و هر چه می‏خواهند بکنند] و بنشینید و نظرات و شرایط موجود را بررسی کنید.


 شخصی از میان آنها می‏گوید: اگر نیروهای کمکی آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبی دارند و نه سنگری که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اینجا غریبند اگر سپاه آنها بیایند، اول به آنها حمله می‏کنید و [شکست دادن آنها] به راحتی نوشیدن آبی گواراست. تا پاسی از شب گذشته مشغول این صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مسلط می‏کند [لذا برای خوابیدن پراکنده می‏شوند] و دیگر پس از آن تا فردا اجتماعی نخواهند داشت تا این که حضرت مهدی(ع) قیام کنند. [حضرت و یارانشان هم] چنان یکدیگر را ملاقات می‏کنند که گویی از یک پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسیده‏اند.


 قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در میان باقی یاران جایگاه ویژه و ممتازی دارند که آنها پیش از بقیه به حضرت می‏پیوندند ولیکن در انتها همگی پروانه‏وار به گرداگرد آن شمع پر نور الهی جمع گشته و می‏گردند تا به زودی جهان را از برکات وجودی خویش بهره‏مند سازند.

 

3- اولین خطبه حضرت مهدی(ع) پس از ظهور


 صبح شنبه عاشورای موعود - که بناست حضرت ظهور کنند - وارد مسجدالحرام می‏شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا می‏آورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته و با تکیه بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را چنین انشاء می‏کنند:


 پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان سلام‏اللَّه علیهم اجمعین، ایشان چنین می‏فرمایند:
 «ای مردم! ما برای خداوند [از شما] یاری می‏طلبیم و کیست که ما را یاری کند؟ آری ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی(ص) هستیم و سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به اویم و همین‏طور راجع به نوح و ابراهیم و محمد(ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:


 به درستی که خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست.(19)
من بازمانده آدم و ذخیره نوح  وبرگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد(ص) هستم.
 ... هر کس درباره سنت رسول‏اللَّه(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.
 هر که امروز کلام مرا می‏شنود، به خداوند متعال قسم می‏دهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامی‏اش و حق خودم، از شما می‏خواهم [به ما رو کنید] که من حق قرابت و خویشاوندی رسول‏اللَّه(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم می‏کنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.
 ... از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند.(20)»
 سپس حضرت دستهایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه می‏دارند:
« أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
 کیست آن که وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند؟(21) »

 
 4- انصار (یاوران) و بیعت ایشان با حضرت


 پس از آن که حضرت گفتار خویش را به پایان می‏برند،[ پلیسها و شرطه‏های حرم] تلاش می‏کنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادت برسانند و یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت قدم پیش نهاده و شر آنها را از امام(ع) دفع می‏کنند. جبرئیل هم پشت کعبه به عنوان اولین نفر با امام(ع) بیعت می‏کند و پس از او سیصدوسیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان می‏بندند.


 امام صادق(ع) به مفضل به عمر فرمودند:
« ای مفضل! حضرت مهدی(ع) پشتش را به حرم می‏کنند و دستش را که سفیدی خیره کننده‏ای دارد، جهت بیعت دراز می‏کند و می‏فرماید: این دست خدا و از سوی خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت می‏کنند:
 »آنها که با تو بیعت می‏کنند در حقیقت با خدا بیعت کرده‏اند دست قدرت الهی مافوق قدرت آنهاست و هر که بیعتش را بشکند به ضرر خودش است».(22)


 اولین کسی که دستش را می‏بوسد، جبرییل است و به دنبال او ملائکه و نجبای اجنه و سپس، برگزیدگان صبح در مکه و مردم می‏گویند این مردی که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتی که با او هستند کیانند و آن نشانه بی‏سابقه‏ای که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حول و حوش طلوع آفتاب اتفاق می‏افتد.(23)»

 امام باقر(ع) هم می‏فرمایند:
« گوییا با حضرت مهدی(ع) هستم؛ در روز عاشورایی که شنبه است. در حالی که بین رکن و مقام ایستاده است، جبرئیل ندا می‏دهد: بیعت برای خداست (البیعة للَّه) پس خداوند [زمین] را همان گونه که پر از ظلم و جور شده است، مملو از عدالت می‏کند.(24)»

 محمدبن مسلم هم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند:
«  گویا جبرئیل به صورت پرنده‏ای سفید درآمده و اولین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت می‏کند و پس از آن سیصدوسیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت می‏آید که برخی در رختخواب‏شان ناپدید می‏شود که حضرت علی(ع) فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخواب‏هایشان» و این گفته الهی است که:
 «در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همه شما را می‏آورد.(25)»
منظور از خیرات در این آیه ولایت ما اهل بیت است.(26) »


 مفضل بن عمر هم از ایشان چنین روایت کرده است:
 «خداوند متعال جبرئیل(ع) را می‏فرستد تا این که به نزد او بیاید بر حجر اسماعیل در نزدیک کعبه فرود آمده و به او می‏گوید: به چه دعوت می‏کنی؟ حضرت مهدی(ع) او را باخبر کرده و جبرئیل هم می‏گوید: من اولین کسی هستم که با تو بیعت می‏کنم دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بیعت] می‏کشد. سیصد و اندی مرد هم به نزد او می‏آیند و با او بیعت می‏کنند. او هم آنقدر در مکه می‏ماند که ده‏هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوی مدینه حرکت می‏کند.(27) »

 و امام باقر(ع) بنا بر نقل جابر جعفی می‏فرمایند:
« بین رکن و مقام سیصد و اندی به تعداد اهل بدر با حضرتش بیعت می‏کنند و در میان آنها نجیبان مصری و ابدال شامی و اخیار عراقی دیده می‏شوند.(28) »

 مفاد این پیمان نامه و بیعت را حضرت علی(ع) چنین بیان کرده‏اند:
 «از یارانش پیمان می‏گیرد که: دزدی و زنا و فحاشی به هیچ مسلمانی نکنند، خون کسی را به ناحق نریزند و به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند و به خانه‏ای حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا و نقره و گندم یا جویی را [برای خویش] انبار نکنند، مال یتیم رانخورند و به آنچه نمی‏دانند شهادت ندهند و هیچ مسجدی را خراب نکنند آنچه را که مست کننده است، ننوشند؛ خز و ابریشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنس‏بازی نکنند، گندم و جو را انبار نکنند و به کم راضی و طرفدار پاکی و گریزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و لباس‏های خشن بپوشند و خاک را متکای خویش سازند و آن‏گونه که شایسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود هم متعهد می‏شود که همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آن گونه باشد که آنها می‏خواهند و به کم راضی باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آن‏گونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانی اختیار نکند(29) »

5- ندا و فریاد به نام حضرت مهدی(ع)


 پس از اتمام مراسم بیعت جبرئیل(ع) برخاسته و به نام حضرت در دنیا بانگ می‏زند.
 ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روایت کرده است:
 «اولین کسی که با حضرت مهدی(ع) بیعت می‏کند جبرئیل است. به صورت پرنده‏ای سفید رنگ فرود آمده و با ایشان بیعت می‏کند. سپس یک پایش را روی کعبه، پای دیگرش را روی بیت‏المقدس می‏نهد و با صدایی گویا و فصیح ندا در می‏دهد:
 فرمان خداوند رسید. درباره آن شتاب نکنید.(30)

 ذیل دو آیه:
 وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ

یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (31)
( با دقت بشنو آن روزی که منادی از جایی نزدیک ندا در می‏دهد

 آن روز که آن صدای به حق را بشنوید، همان روز خارج شدن است.) »
 امام صادق(ع) فرمودند:
« منادی به نام حضرت مهدی و پدرشان(ع) ندا در دهد و منظور از صیحه در این آیه، فریادی آسمانی است و آن، روز (زمان) خروج (و قیام) حضرت مهدی(ع) است.(32) »

 در ادامه حدیث یاد شده که سهل (شهر)بن‏حوشب از رسول‏اللَّه(ص) نقل کرده، آمده است:
 «در ماه رمضان، صدایی خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذی‏الحجه، قبیله‏ها با هم می‏جنگند و در ذی‏الحجه، حاجیان تاراج می‏شوند و در محرم منادی از آسمان ندا در دهد: آگاه باشید که فلانی برگزیده خداوند در میان آفریدگانش است. سخنانش را بشنوید و اطاعت کنید.(33) »

 مفضل بن عمر هم از امام صادق(ع) در این رابطه، روایت کرده است:
 «در آن روز (عاشورا) وقتی خورشید طلوع کرد و نورافشانی نمود، کسی از قرص خورشید به زبان عربی فصیحی، خطاب به مردم و بر ایشان فریادی می‏کشد که تمام آنها که در آسمانها و زمینها هستند، می‏شنوند: «تمام مخلوقات! این مهدی آل محمد(ع) است» و او را به نام و کنیه جدش رسول‏اللَّه (ص) و نسبش می‏خواند و گوش هر زنده‏ای این صدا را می‏شنود. تمام مخلوقات در بیابان و شهرها و دریاها و خشکیها بدان روی می‏کنند و با هم در این رابطه گفتگو می‏کنند و از هم درباره آنچه شنیده‏اند می‏پرسند.(34) »

 امام رضا(ع) هم در این رابطه فرمودند:
 «..... او همان کسی است که منادی از آسمان برای دعوت به او چنان ندایی در دهد که همه ساکنان زمین آن را بشنوند که آگاه باشید، حجت خداوند متعال پهلوی کعبه ظهور کرده است با او بیعت کنید که حق با او و در او (و در این تبعیت) است.(35) »

 لازم است این مطلب را متذکر شویم که از مجموعه احادیثی که تا کنون برشمردیم، چنین برمی‏آید که سه ندای آسمانی در مورد حضرت شنیده می‏شود.


 ندای اول: در ماه رجب که خود، سه نداست.
 ندای دوم: در ماه رمضان (شب بیست‏وسوم - صیحه آسمانی).
 ندای سوم: در ماه محرم (روز عاشورا که روز قیام است).


 پس از این ندا و بیعتی که انجام می‏شود، حضرت مهدی(ع) کاملاً بر مکه مسلط شده و در آنجا منتظر می‏مانند تا سپاهیان ده هزار نفری ایشان، همگی در اطراف شان جمع شوند. دراین مدت حضرت از فرصتهایی که به دست آورند و ارتباطاتی که با اقوام و ملل مختلف در مکه برقرار می‏کنند، برای زمینه‏سازی نهضت جهانی خویش بهره می‏برند، مضاف بر این که ایشان اصول و قوانین مربوطه به سپاه خویش را بر ایشان تبیین می‏کنند و در مکه هم دست به برخی اقدامات می‏زنند که به طور خلاصه از این قرارند:
 1-باز گرداندن محدوده مسجدالحرام به همان حدودی که حضرت ابراهیم(ع) برای آن تعیین کرده بود.
 2- باز گرداندن مقام حضرت ابراهیم(ع) به جای اصلی و اولیه خویش

 

ادامه دارد



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ