91/1/4
11:48 ص
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه محرم
بخش دوم
در بخشهای قبلی، حوادثی را که از ماه جمادیالثانی سال پیش از ظهور تا ماه ذیقعده همان سال پیش میآید بررسی کردیم. در این قسمت به بررسی رویدادهایی میپردازیم که در ماه محرم رخ میدهند.
ب - فرو رفتن در بیابان (از علایم حتمی)
سفیانی که از ظهور حضرت مهدی(ع) خبردار شده است، سپاهی را به سوی حجاز گسیل میدارد، آنها روز دوازدهم محرم به مدینه میرسند. فرمانده این سپاه از قبیله «کَلَب» است که به او «خزیمه» میگویند. چشم چپش نابیناست و روی مردمک چشمش پرده ضخیمی وجود دارد. در مدینه به خانه «ابیالحسناموی» ساکن میشود. سپاه اموی در مدینه سه روز میمانند و آن شهر را غارت میکنند و کشتارگاههایی را برپا میکنند و خون اهالی آنجا را بر زمین میریزند و مردان را کشته و زنان و دختران را اسیر میکنند، منبر رسولاللَّه(ص) را خردکرده و قبر شریفشان را منهدم میکنند. حیوانات و مرکبهای آنها در مسجد مبارک پیامبر(ص) مدفوع میکنند. پس از آن سپاه سفیانی از مدینه به قصد جنگیدن با تازهواردان مکه و [به گمان خود] به هم آوردن سر و ته جریان نوظهور حضرت مهدی(ع) خارج میشود. به خاطر شدت و نحوه تخریب این سپاه احادیث ما آن را به سیل تشبیه کردهاند1. این سپاه در میانه راه به بیابان بیداء که بین مکه و مدینه واقع شده است میرسند2. لشکریان شب پانزدهم محرم به این منطقه میرسند و شب را در آنجا بیتوته میکنند. خداوند متعال به جبرئیل(ع) فرمان داده و او هم فریادی از سر خشم و غضب بر آنها میکشد که: «ای بیداء (بیابان)! این جمعیت ستمگر در خود فرو بر». زمین هم آنها را با تمام سلاحهایشان میبلعد که تنها دو نفر که از قبیله جهینه هستند و ملقب به بشیر و نذیر میشوند نجات مییابند که بر صورت آنها چنان سیلی زده میشود که چهره هر دو به عقب برمیگردد.
بشیر به دستور جبرئیل به خدمت حضرت مهدی(ع) رفته و خبر هلاکت لشکر سفیانی را به ایشان میدهد و سپس به دست آن حضرت توبه میکند و حضرت هم مرحمت کرده و او را به حالت اولش برمیگردانند.
نذیر هم برای انذار و برحذر داشتن سفیانی، به شام میرود و او را هم از این جریان خبردار میکند و خود میمیرد.
مکه پس از این جریان امنیت خویش را باز مییابد و احدی از پادشاهان و فرمانروایان جرأت نمیکند که به قصد جنگیدن با این جمعیت تازه وارد مکه، بدانجا رو کند و هر کدام هم که راه افتاده بودند برمیگردند که مبادا آنها هم دچار چنین سرنوشتی بشوند.
امام(ع) هم که به مرتب کردن و آموزش سپاه ده هزار نفری خویش در مکه مشغول بودهاند، آنها را حرکت داده و رو به مکه میکنند تا اینکه به محلی که سپاه سفیانی فرو رفته بودند میرسند و حضرت به یاوران خویش آن نقطه را نشان میدهند.
سفیانی که بخشی از سپاهش در بیابانهای حجاز فرو رفتهاند و بخشی دیگر هم در عراق از سید خراسانی و یمنی شکست جدی خوردهاند، سعی میکند که در منطقه شام تا آنجا که میتواند تجدید قوا کند تا این امکان را بیابد که بزرگترین صحنه جنگ باحضرت را پس از ظهورشان به تصویر بکشد و جنگ خونباری را از دمشق تا قدس به پا کند.
احادیثی که به سرنوشت سپاه سیلآسای سفیانی پیش از رسیدن به مکه اشاره میکنند از این قرار است:
امام صادق(ع) میفرمایند:
«[ظهور] حضرت مهدی(ع) پنج نشانه [حتمی] دارد: سفیانی، یمانی، صیحه آسمانی، شهادت نفس زکیه و فرو رفتن در بیابان.3
و در جای دیگری آن حضرت این فرو رفتن در بیابان را صراحتاً از علایم حتمی ظهور برمیشمرند.4»
اصبغ بن نباته حضرت علی(ع) روایت میکند که فرمودند:
«.... و شورش سفیانی، پرچمی قرمز رنگ، فرماندهاش مردی از قبیله کلب است و 12000 نفر از سپاهیانش رو به مکه و مدینه میکنند که فرمانده آنها مردی از بنیامیه است که به او خزیمه میگویند که چشم چپش نابیناست و سفیدی ضخیمی روی مردمک چشمش را پوشانده است خود را شبیه مردان میکند پرچم خویش را برنمیگرداند تا اینکه در مدینه در خانه شخصی به نام ابوالحسن اموی منزل کند. و گردانی را به دنبال مردی از خاندان پیامبر(ص) که شیعیان به دور او جمع شدهاند میفرستد؛ سپاهیان به فرماندهی مردی غطفانی رو به مکه میکنند در میانه راه به بیابان سفیدی که میرسند در کام زمین فرو میروند و جز دو نفر که بناست نشانه [و عبرتی] برای دیگران باشند کسی باقی نمیماند که آنها را هم خداوند صورتشان به پشت برگردانده است.5»
آری به خوبی میتوان در آن روز تأویل این آیات را مشاهده کرد که:
وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ
وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ
وَقَدْ کَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَیَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ
وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ 6
اگر ببینی، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند. گویند: اینک به رسول ایمان آوردیم. اما از آن جای دور چسان به دست یابند؟ پیش از این به او کافر شده بودند و به گمان خویش به او تهمت میزدند. میان آنها و آن آرزو که دارند جدایی افتاد. همچنان که با دیگران که چنین میاندیشیدند و سخت در تردید بودند، نیز چنین شد.7
و این آیه:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَی أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولًا 8
ای کسانی که شماره کتاب داده شده، به کتابی که نازل کردهایم و کتاب شما را نیز تصدیق میکند ایمان بیاورید؛ پیش از آنکه نقش چهرههایی را محو کنیم و رویها را به قضا برگردانیم. یا همچنان که اصحاب سبت را لعنت کردیم شما را هم لعنت کنیم و فرمان خدا شدنی است.9
امام صادق(ع) در جای دیگر فرمودند:
«سفیانی لشکری را به مدینه گسیل میدارد که آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم میکنند و استران و چهارپایان آنها در مسجدالنبی(ص) مدفوع خود را میریزند.10»
حدیفة بن یمان از وجود مقدس پیامبراکرم(ص) نقل میکنند:
«...... سپاه دوم وارد مدینه میشود و سه شبانهروز آنجا را تاراج میکنند. سپس به قصد مکه از آن شهر خارج میشوند تا اینکه به بیابان (بیداء) میرسند. خداوند متعال جبرئیل را میفرستد و به او میگوید برو آنها را محو کن. او هم ضربهای با پایش زده و خداوند متعال آنها را در زمین فرو میبرد جز دو نفر از آنها نجات نمییابد که هر دو از قبیله جهینه هستند و برای همین گفتهاند خبر یقینی و مسلم نزد جهینهایهاست»
و سپس حضرت این آیه قرآن کریم: «وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ» را تلاوت کردند11.
جابربن یزید جعفی از امام باقر(ع) روایت کرده است:
«...... سفیانی سپاهی را به مدینه میفرستد که حضرت مهدی(ع) [به ناچار] از آنجا دور شده و به مکه میروند. به سپاهیان سفیانی خبر میرسد که ایشان به مکه رفتهاند. او هم سپاهی به دنبال ایشان میفرستد آنها به آن حضرت نمیرسند تا اینکه ایشان همانند حضرت موسی(ع) ترسناک از تعقیب کنندگانشان وارد مکه میشوند. فرمانده سپاه سفیانی وارد بیداء (بیابان) میشوند. منادی هم از آسمان ندا میدهد که ای بیداء! آنها را در کام گیر و بیابان هم آنها را در خود فرو میبرد.12»
آن حضرت در حدیث دیگری فرمودند:
« سفیانی از نسل ابوسفیان بن حرب است. سپاهی را به سوی ایشان میفرستد که در سرزمین بیداء در شبی مهتابی که قرص ماه کامل است، بیتوته میکنند. چوپانی از آنجا عبور میکند و با خود میگوید: بیچاره مردم مکه که اینها چه بر سرشان خواهند آورد. میرود و برمیگردد و آنها را نمیبیند میگوید: سبحاناللَّه! یعنی در یک لحظه کوچ کردند [و از اینجا رفتند]؟ به منزلگاه آنها که میرسد لباسی را میبیند که بخشی از آن در زمین فرو رفته و بخشی دیگر آن بیرون است؛ سعی میکند که آن را درآورد ولی نمیتواند پس میفهمد که در زمین فرو رفتهاند.13»
امیرالمؤمنین(ع) در این رابطه فرمودند:
«.... و امّا سپاه مدینه، وقتی به میانه راه در بیداء میرسند جبرئیل فریاد عظیمی بر سر آنها میزند. همگی از بین رفته و خداوند آنها را به کام زمین میفرستد. باقیمانده سپاه دو نفرند: یکی بشیر و دیگری نذیر. جبرئیل بر سر آنها هم داد میکشد و خداوند چهرههایشان را به پشت سر برمیگرداند. نذیر به نزد سفیانی میرود و او را از آنچه اتفاق افتاده باخبر میکند.14»
مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمودند:
«... سپس آنکه چهرهاش وارونه شده و به پشت سرش چرخیده رو به سوی حضرت مهدی(ع) کرده و در مقابل ایشان میایستد و میگوید: سرور من! من بشیرم. یکی از ملائکه خداوند مرا امر کرد که به شما بپیوندم و شما را به از بین رفتن سپاه سفیانی، بشارت دهم. حضرت میگویند: قصه تو و برادرت چیست؟ آن مرد میگوید: هر دو در سپاه سفیانی بودیم، از دمشق تا زوراء (بغداد) به هر جا رسیدیم آنجا را خراب و یکسان با خاک کردیم. کوفه و مدینه را هم خراب کردیم. منبر را شکستیم و چهارپایان در مسجدالنبی(ص) مدفوع خود را ریختند و سپس از آنجا خارج شدیم... میخواستیم کعبه را هم خراب کرده و اهالی مکه را از بین ببریم. وقتی به بیداء رسیدیم، در آنجا منزل کردیم. یک نفر فریاد کشید: ای بیداء! این قوم ستمگر را فرو بر! بهدنبال آن زمین شکافته شد و تمام سپاه را بلعید. غیر از من و برادرم، حتی یک افسار شتر هم [از آن سپاه و سپاهیان] روی زمین باقی نماند! سپس آن ملایکه به سراغ ما آمد و بر چهرههایمان زد و اینطور شد که میبینید. به برادرم گفت: وای بر تو ای نذیر! به سوی سفیانی ملعون در دمشق برو و او را با (اعلام) ظهور حضرت مهدی آل محمد(ص) انذار کن و به او بفهمان که سپاهش را خداوند در بیداء از بین برد. به من هم گفت: به مهدی(ع) در مکه بپیوند و او را به نابودی ستمگران بشارت ده. به دستش توبه کن که او قبول میکند. حضرت هم دستش را به چهرهاش میکشد و آن را به حالت اولیهاش باز میگرداند و (بشیر هم) با ایشان بیعت میکند و همراهشان میشود.15»
امام پنجم(ع) هم فرمودند:
« ایشان (از مکه) خارج میشوند تا اینکه به بیداء میرسند (حضرت مهدی(ع) رو به سپاهیان خویش کرده و) میگویند: اینجا موقعیتی است که آن جمعیت را زمین بلعید و این همان آیه قرآن است که میفرماید:
أَفَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُواْ السَّیِّئَاتِ أَن یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ
أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ 16
آیا آنان که مرتکب بدیها میشوند، مگر ایمنند از اینکه زمین به فرمان خدا آنها را فرو برد یا عذاب از جایی که نمیدانند بر سرشان فرود آید؟ یا به هنگام آمد و شد فروگیردشان، چنان که نتوانند بگریزند؟17»
پینوشتها :
1 . بحارالانوار، ج52، ص223.
2 . 12 میلی کوههای منطقه ذاتالجیش دشت پهنا در سفید رنگی نزدیک منطقه بدر کبری است.
3 . الغیبة نعمانی، ص169؛ اعلام الوری، ص426؛ منتخبالاثر، ص458؛ بشارةالاسلام، ص119.
4 . الغیبة، نعمانی، ص172؛ منتخبالاثر، ص455؛ تاریخ الغیبةالکبری، ص500.
5 . بحار الانوار، ج52، ص273؛ الزام الناصب، ج2، ص119؛ بشارةالاسلام، ص58؛ یومالخلاص، ص677.
6 . سوره سبأ(34) آیه51-54.
7 . کشفالغمه، ج3، ص325؛ الزامالناصب، ص177ù28؛ مثیرالاحزان، ص298؛ بحارالانوار، ج52، ص342ù316؛ الحاوی للفتلاوی، ج2، ص160ù144؛ الملاحم والفتن، ص60، ینابیعالمودة، ج3، ص228ù82؛ بشارةالاسلام، ص102.
8 . سوره نساء(4) آیه47.
9 . الغیبة، نعمانی، ص150؛ بحارالانوار، ج52، ص238؛ ینابیعالمودة، ج3، ص76؛ بشارةالاسلام، ص102؛ الزامالناصب، ص175ù19.
10. الزامالناصب، ج2، ص166؛ یومالخلاص، ص701.
11. بحارالانوار، ج52، ص187؛ منتخبالاثر، ص456؛ بشارةالاسلام، ص21؛ یومالخلاص، ص673.
12. الغیبة نعمانی، ص188؛ بشارةالاسلام، ص102؛ تاریخ الغیبةالکبری، ص521.
13. بشارةالاسلام، ص184؛ یومالخلاص، ص692.
14. الزامالناصب، ج2، ص198؛ یومالخلاص، ص679.
15. بشارةالاسلام، ص270؛ الزامالناصب، ج2، ص259؛ المهدی(ع) منالمهد الیالظهور، ص364؛ یومالخلاص، ص293.
16. سوره نحل، ص45ù46.
17. بحارالانوار، ج52، ص224؛ الزامالناصب، ج2، ص117؛ یومالخلاص، ص307.
91/1/4
11:48 ص
* القای ایران هراسی و تهدید ایران برای منطقه
* القای ایران هراسی و تهدید ایران برای جهان غرب
* وجود ایالات متحده برای دنیای کنونی ضروری است!!!
* ریشه یابی غرب از تفکرات مسلمانان!
* ریشه یابی غرب از تفکرات دکتر احمدی نژاد (عامل محرک احمدی نژاد "مهدویت" است)
* شتاب برای پایان تمدن غرب و زمینه سازی برای ظهور اصلی ترین برنامه ایرانیان
* حوادث هولناک آخرالزمان توسط ایران کلید زده خواهد شد!
* توصیه به توبه و بازگشت
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
«Ted Haggard» یکی از رهبران برجسته اوانجلیکال در آمریکا, که در سال 2006 جرم وی در «اعتیاد به مواد مخدر» و «همجنس بازی» اثبات شده و به همین دلیل, از مقام مذهبی خود خلع شده است.
91/1/4
11:48 ص
1.
http://www.foxnews.com/world/2010/03/28/iran-suspected-planning-nuclear-sites/
2.
3.
http://liveshots.blogs.foxnews.com/2010/03/30/cia-report-iran-capable-of-making-nuke/
4.
http://www.haaretz.com/print-edition/news/a-nuclear-iran-how-far-will-the-world-go-1.283705
5.
http://www.matthiaskuentzel.de/contents/ahmadinejads-demons
6. کودک انقلاب غلبه می کند: شیاطین احمدی نژاد، " 24 آوریل 2006
7. Inside the Revolution, 2009, pp. 168-169, emphasis added throughout