سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

91/1/13
9:9 ع

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ شعبان



  در این‌ ماه‌، روحیة‌ آمادگی‌ آمیخته‌ به‌ ترس‌ و هراسی‌ در جهان‌ اسلام‌ نمایان‌ می‌شود که‌ ناشی‌ از بروز آن‌ دسته‌ از جریانات‌ سیاسی‌ است‌ که‌ در یک‌ عرصه‌ با هم‌ به‌ تاخت‌ و تاز مشغولند که‌ از ماه‌ رجب‌ به‌ مرور رو در روی‌ هم‌ قرار گرفته‌اند.


  به‌ طور کلی‌ دو جریان‌ در این‌ ایام‌ در حال‌ شکل‌ گرفتن‌ است‌: جریان‌ یاوران‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) (یمانی‌ از یمن‌ و سید خراسانی‌ از ایران‌) و جریان‌ سفیانی‌ که‌ بر رقبای‌ خویش‌ «اصهب‌» و «ابقع‌» فایق‌ آمده‌ و پس‌ از این‌ پیروزی‌ با رومیان‌ و یهودیان‌ (غرب‌) هم‌ پیمان‌ گشته‌ است‌.


  در ماه‌ شعبان‌ جریانات‌ از هم‌ جدا شده‌ و مردم‌ هم‌ از کنار یکدیگر پراکنده‌ می‌شوند و به‌ همین‌ علت‌ است‌ که‌ در احادیث‌ نشانه‌ها و حوادث‌ دوران‌ ظهور، خاورمیانه‌ همانند میدان‌ مبارزه‌ و جنگ‌های‌ متعدد و با کشته‌های‌ بسیار ترسیم‌ شده‌ است‌. ساکنان‌ این‌ منطقه‌ هم‌ که‌ مسلمانان‌ هستند در شرایط‌ گرفتاری‌ و سختی‌ و ناراحتی‌ به‌ سر می‌برند که‌ نتیجه‌ عدم‌ ثبات‌ سیاسی‌ کشورهای‌ منطقه‌ است‌ و به‌ زودی‌ هم‌ آتش‌ جنگ‌ جهانی‌ بزرگی‌ برافروخته‌ خواهد شد.


  ابوبصیر نقل‌ می‌کند که‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) درباره‌ ماه‌ رجب‌ پرسیدم‌. حضرت‌ فرمودند:
 «پیش‌ از اسلام‌ (دوران‌ جاهلیت‌) آن‌ را ـ یعنی‌ ماه‌ رجب‌ را ـ بزرگ‌ می‌شمردند و در آن‌ جنگ‌ نمی‌کردند (نام‌ آن‌ را ماه‌ خالی‌ از ندای‌ جنگ‌ نهاده‌ بودند).»
  ابو بصیر می‌گوید:
 « پرسیدم‌ شعبان‌؟»
 ـ« امور در آن‌ از هم‌ جدا می‌شود؛»
 ـ «(ماه‌) رمضان‌ چطور؟»
 ـ« ماه‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ است‌ که‌ در آن‌ به‌ نام‌ صاحب‌ شما، حضرت‌ مهدی‌(ع‌)، و پدرش‌ ندا در دهند.»
 ـ «شوال‌؟»
 ـ« در آن‌ مردم‌ پراکنده‌ شوند.»
 ـ« ذی‌القعده‌؟»
 ـ «در آن‌ می‌نشینند؛»
 ـ «ذی‌حجة‌؟»
 ـ« آن‌ ماه‌ خون‌ است‌؛»
 ـ «پس‌ محرم‌ (چطور خواهد بود؟)»
 ـ «در آن‌ حلال‌ را حرام‌ کرده‌ و حرام‌ را حلال‌ می‌گردانند. »
 ـ« صفر و ربیع‌(الاول‌ و الثانی‌)؟ »
 ـ «در آن‌ ننگی‌ (مرگ‌) زشت‌ (وحشتناک‌) و امری‌ عظیم‌ خواهد بود. »
 ـ «جمادی‌ (الاول‌ و الثانی‌)؟ »
 ـ« از ابتدا تا انتهایش‌ فتح‌ و پیروزی‌ است‌. 1»


  ابو حمزه‌ ثمالی‌ از قول‌ امام‌ باقر(ع‌) نقل‌ کرده‌ که‌ فرمودند:
 «وقتی‌ شنیدید که‌ مردم‌ شام‌ دچار اختلاف‌ شده‌اند، از آنجا فرار کنید که‌ فتنه‌ و کشتار به‌ جانش‌ افتاده‌ است‌.»
  گفتم‌ به‌ کجا فرار کنیم‌؟ فرمودند:
 «مکه‌ بهترین‌ جایی‌ است‌ که‌ مردم‌ بدانجا بگریزند. 2»


  در روایتی‌ که‌ در روضة‌  الکافی‌ آمده‌ و این‌ رویدادها را توصیف‌ کرده‌ و مردم‌ را متوجه‌ وظایفشان‌ در آن‌ زمان‌ و شرایط‌ می‌کند آمده‌ است‌:
 «وقتی‌ ماه‌ رجب‌ شد با نام‌ خداوند متعال‌ روی‌ کنید و اگر دوست‌ داشتید که‌ تا شعبان‌ به‌ تأخیر بیندازید، ضرر نمی‌بینید و اگر دوست‌ داشتید که‌ در میان‌ اقوام‌ و خویشانتان‌ پناه‌ بگیرید (روزه‌ بگیرید) شاید برای‌ شما بهتر (محکم‌تر) باشد سفیانی‌ هم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نشانه‌ برای‌ شما کافی‌ است‌. 3»


  در این‌ حدیث‌ اجازه‌ داده‌ شده‌ است‌ که‌ شتاب‌ کردن‌ در مسافرت‌ تا پایان‌ ماه‌ رمضان‌ به‌ تأخیر انداخته‌ شود. و امام‌ باقر(ع‌) برای‌ راهنمایی‌ کردن‌ شیعیان‌ خویش‌ در قسمتی‌ از آن‌ حدیثی‌ طولانی‌ چنین‌ فرموده‌اند:
 «سفیانی‌ برای‌ شکنجه‌ کردن‌ دشمنان‌ شما کافیست‌ و او از جمله‌ نشانه‌هایی‌ برای‌ شماست‌ (برای‌ فهم‌ نزدیکی‌ ظهور). علی‌رغم‌ اینکه‌ این‌ فاسق‌ شورش‌ کرده‌ شما یک‌ یا دو ماه‌ پس‌ از خروج‌ او از جای‌ خود تکان‌ نخورید؛ ناراحتی‌ به‌ شما نخواهد رسید تا اینکه‌ جمع‌ زیادی‌ از غیر شما (غیر شیعیان‌) را بکشد (اشاره‌ به‌ معرکه‌ قرقیسیاست‌).»


  برخی‌ از اصحاب‌ گفتند: با عیال‌ (زن‌ و فرزند) خود در آن‌ زمان‌ چه‌ کنیم‌؟ فرمودند:
 «مردان‌ خویش‌ را از سفیانی‌ پنهان‌ کنید؛ چرا که‌ او کینه‌ و حرص‌ شیعیان‌ را به‌ دل‌ دارد ولی‌ زنان‌ ان‌شاءالله ناراحتی‌ به‌ آنها نخواهد رسید.»
  پرسیدند: «پس‌ مردان‌ به‌ کدام‌ سو خارج‌ شوند و از دست‌ او به‌ کجا فرار کنند؟» فرمودند:
 «در مدینه‌ چه‌ می‌توانید بکنید در حالی‌ که‌ سپاهیان‌ آن‌ فاسق‌ بدانجا روی‌ می‌کنند. ولی‌ شما به‌ مکه‌ بروید که‌ محل‌ اجتماع‌ شما آنجاست‌ و فتنة‌ او به‌ مدت‌ حمل‌ یک‌ زن‌ یعنی‌ 9 ماه‌ طول‌ می‌کشد و ان‌شاءالله بیش‌ از این‌ اجازه‌ نخواهد یافت‌. 4»

 

پی‌نوشت‌ها :

 1-  بحارالانوار، ج‌52، ص‌272؛ بشارة‌الاسلام‌، ص‌142؛ بیان‌الائمه‌(ع‌)، ج‌2، ص‌686.
 2-  بحارالانوار، ج‌52، ص‌271؛ السفیانی‌، فقیه‌، ص‌123.
 3-  بحارالانوار، ج‌52، ص‌302؛ السفیانی‌، ص‌122.
 4-  الغیبة‌، نعمانی‌، ص‌203؛ السفیانی‌، ص‌122.

 


  

91/1/13
9:9 ع

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ رمضان

بخش اول


در این‌ روزها امت‌ اسلامی‌ به‌ خاطر جنگ‌ها، فتنه‌ها و کشتارها ضعف‌ سیاسی‌ جدی‌ پیدا کرده‌ و قوای‌ بیگانه‌ (رومیان‌) هم‌ وارد منطقه‌ شده‌اند. نشانه‌هایی‌ در آسمان‌ پدیدار شده‌ است‌ که‌ امید را در دل‌ مؤمنین‌ شکوفا کرده‌ و از این‌ پس‌ جریان‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) اصلی‌ترین‌ اشتغال‌ ذهنی‌ مردم‌ سراسر زمین‌ می‌شود؛ چرا که‌ این‌ آیات‌ و دلایلی‌ که‌ در این‌ ماه‌ نمایان‌ می‌گردد به‌ حدی‌ است‌ که‌ بشریت‌ نمی‌تواند از آن‌ چشم‌پوشی‌ کند مانند:


1- خورشیدگرفتگی‌ و ماه‌گرفتگی‌ در زمان‌ غیر عادی‌


  یکی‌ از مظاهر قدرت‌ الهی‌ که‌ در قالب‌ سنن‌ معجزات‌ جلوه‌نمایی‌ کرده‌ و اشارة‌ مخصوصی‌ را برای‌ توجه‌ آن‌ دسته‌ از مؤمنان‌ که‌ مخلصانه‌ منتظر ظهور بوده‌اند به‌ ارمغان‌ می‌آورد، کسوف‌ خورشید در روز سیزدهم‌ یا چهاردهم‌ ماه‌ رمضان‌ و خسوف‌ ماه‌ در بیست‌ و پنجم‌ همان‌ ماه‌ است‌.


  علت‌ پدید آمدن‌ این‌ دو نشانه‌ پیش‌ از ظهور که‌ خلاف‌ روال‌ عادی‌ بوده‌ و از اول‌ خلقت‌ آدم‌ تا آن‌ زمان‌ نمونه‌اش‌ دیده‌ نشده‌، از این‌ قرار است‌:


  الف‌) رسوخ‌ و عمق‌ یافتن‌ نظریه‌ مهدویت‌ و اعتقاد به‌ حضرت‌ در میان‌ تمام‌ مسلمانان‌؛
  ب‌) متوجه‌ کردن‌ مؤمنان‌ مخلص‌ به‌ نزدیکی‌ ظهور.


  «ثعلبة‌ ازدی‌» از امام‌ باقر(ع‌) نقل‌ کرده‌ که‌ فرمودند:
 «دو نشانه‌ پیش‌ از ظهور قائم‌(ع‌) خواهد بود: خورشیدگرفتگی‌ در نیمه‌ ماه‌ رمضان‌ و ماه‌گرفتگی‌ در آخر آن‌.»
  به‌ حضرت‌ عرض‌ کردم‌:« یابن‌ رسول‌الله خورشید در انتهای‌ ماه‌ کسوف‌ می‌کند و ماه‌ در نیمة‌ آن‌ خسوف‌.»
  حضرت‌ فرمودند:
 «خودم‌ می‌دانم‌ چه‌ می‌گویم‌؛ این‌ دو نشانه‌ای‌ است‌ که‌ از زمان‌ فرود آمدن‌ آدم‌ (از بهشت‌ به‌ زمین‌) سابقه‌ نداشته‌ است‌. 5»


  «ورد بن‌ زید اسدی‌» برادر «کمیت‌» هم‌ از آن‌ حضرت‌(ع‌) نقل‌ کرده‌ که‌ فرمودند:
 «پیش‌ از این‌ امر (ظهور) ماه‌ گرفتگی‌ خواهد بود؛ که‌ پنج‌ روز مانده‌ (به‌ انتهای‌ ماه‌) و خورشید گرفتگی‌ در روز پانزدهم‌ که‌ هر دو در ماه‌ رمضان‌ خواهد بود و به‌ این‌ ترتیب‌ حساب‌ منجمان‌ به‌ هم‌ می‌ریزد.»


  ابوبصیر هم‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) نقل‌ می‌کند که‌ حضرت‌ فرمودند:
 «نشانة‌ قیام‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) کسوف‌ خورشید در بیست‌ و سوم‌ یا چهاردهم‌ ماه‌ رمضان‌ است‌. 6»


  خسوف‌ ماه‌ معمولاً به‌ جهت‌ قرار گرفتن‌ زمین‌ در میان‌ خورشید و ماه‌ رخ‌ می‌دهد که‌ زمان‌ آن‌ هم‌ در نیمة‌ ماه‌های‌ قمری‌ است‌. کسوف‌ خوشید هم‌ غالباً زمانی‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ ماه‌ بین‌ زمین‌ و خورشید قرار گیرد و زمان‌ آن‌ هم‌ در آخر ماه‌های‌ قمری‌ است‌. چنین‌ حادثه‌ای‌ (که‌ دچار بدأ 7  هم‌ نخواهد شد) در زمانی‌ غیر از زمان‌ عادی‌ آن‌ ـ بنا برگفته‌ روایات‌ ـ با فرض‌ احتمالات‌ زیر ممکن‌ می‌شود:


  احتمال‌ اول‌:  این‌ قضیه‌ معجزه‌گونه‌ و از طریق‌ یکی‌ از اسباب‌ و علل‌ عادی‌ (وناشناخته‌) انجام‌ شود.
  البته‌ با اختلافی‌ ساده‌ و آن‌ هم‌ آگاهی‌ ما از زمان‌ وقوع‌ آن‌ است‌، که‌ البته‌ طریقه‌ حدوث‌ این‌ اعجاز یا کیفیت‌ شکل‌گیری‌ را نمی‌توانیم‌ تصور کنیم‌ و همین‌ قدر کافی‌ است‌ که‌ بدانیم‌ این‌ معجزه‌ انجام‌ می‌شود و آن‌ هم‌ معجزه‌ای‌ که‌ از زمان‌ هبوط‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) تا کنون‌ سابقه‌ نداشته‌ است‌ و لذا محاسبات‌ ستاره‌شناسان‌ را برهم‌ می‌زند.


  احتمال‌ دوم‌:  به‌ واسطة‌ ممانعت‌ جسمی‌ بزرگ‌ رخ‌ می‌دهد.
  ممکن‌ است‌ یکی‌ از اشیاء سرگردان‌ در فضا (بنا بر گفته‌ دانشمندان‌) به‌ منظومة‌ شمسی‌ نزدیک‌ شده‌ و با قرار گرفتن‌ در مقابل‌ خورشید مانع‌ رسیدن‌ آفتاب‌ به‌ زمین‌ شود و کسوف‌ پس‌ از ده‌ روز پیش‌ بیاید و همین‌ شی‌ء در اواخر ماه‌ هم‌ که‌ ماه‌ به‌ شکل‌ هلال‌ دیده‌ می‌شود در برابر آن‌ قرار گیرد و بر حسب‌ سرعت‌ و حجم‌ آن‌ شی‌ء خسوف‌ کلی‌ یا جزیی‌ رخ‌ دهد. از جمله‌ نشانه‌هایی‌ که‌ برای‌ ظهور ذکر شده‌ است‌ و بی‌ارتباط‌ با این‌ بخش‌ از مطالب‌ نیست‌ این‌ است‌ که‌ نور خورشید از زمان‌ طلوعش‌ تا 23 از روز ناپدید می‌شود که‌ این‌ به‌ جهت‌ آن‌ است‌ که‌ شی‌ء فضایی‌ بین‌ خورشید و زمین‌ قرار گرفته‌ و به‌ مدت‌ 23 از طول‌ روز مانع‌ رسیدن‌ آفتاب‌ 8  به‌ زمین‌ می‌شود که‌ بالطبع‌ با کسوفی‌ که‌ از یک‌ تا سه‌ ساعت‌ طول‌ می‌کشد، متفاوت‌ است‌.


  احتمال‌ سوم‌:  به‌ جهت‌ تغییرات‌ درونی‌ خود خورشید.
  تعبیر علمی‌ این‌ مطلب‌ از این‌ قرار است‌ که‌ ممکن‌ است‌ انفجارهای‌ عظیم‌ یا تغییرات‌ فیزیکی‌ خاصی‌ در خورشید پدید آید طوری‌ که‌ مدت‌ مشخصی‌ اشعه‌ خورشید به‌ اطراف‌ پراکنده‌ نگردد و یا اینکه‌ انفجارهای‌ پشت‌ سر هم‌ ماه‌ رمضان‌ در خورشید، کسوف‌ اواسط‌ ماه‌ را به‌ دنبال‌ داشته‌ باشد و در آخر ماه‌ که‌ از ماه‌ هلالی‌ بیش‌ پیدا نیست‌، خسوف‌ را؛ که‌ این‌ احتمال‌ نزدیک‌ترین‌ و جدی‌ترین‌ احتمالات‌ است‌ خصوصاً اگر این‌ دو را به‌ آیات‌ و نشانه‌هایی‌ که‌ از آسمان‌ است‌ و در بحث‌ حوادث‌ ماه‌ رجب‌ به‌ آنها پرداختیم‌، ضمیمه‌ کنیم‌، می‌توان‌ آنها را هم‌ با این‌ احتمال‌ توجیه‌ کرد: توقف‌ خورشید در زمان‌ سفیانی‌ ممکن‌ است‌ که‌ ناشی‌ از انفجاری‌ قوی‌ در خورشید باشد که‌ مانع‌ حرکت‌ کردن‌ خورشید شود یا حرکت‌ آرامی‌ که‌ مانند بازگشت‌ عمل‌ آن‌ برای‌ مدت‌ دو یا سه‌ ساعت‌ باشد یا ظاهر شدن‌ بدنی‌ نمایان‌ در قرص‌ خورشید (از جمله‌ حوادث‌ ماه‌ رجب‌) هم‌ ممکن‌ است‌ ناشی‌ از انفجاری‌ قوی‌ در خورشید باشد که‌ وقتی‌ در سطح‌ خورشید گسترش‌ یابد به‌ شکل‌ سینه‌ و صورت‌ انسان‌ به‌ نظر برسد. دانشمندان‌ متأخر به‌ حدوث‌ چنین‌ جریانی‌ در خورشید که‌ در حدیث‌ هم‌ می‌توان‌ تأکید بر چنین‌ مطلبی‌ را یافت‌ اشاره‌ کرده‌اند.

امیرالمؤمنین‌(ع‌) طی‌ حدیثی‌ طولانی‌ پس‌ از ذکر صیحه‌ و ندای‌ آسمانی‌ ماه‌ رمضان‌ (در بیست‌ و سوم‌ ماه‌) می‌فرمایند:
 «از فردای‌ آن‌، هنگام‌ ظهر خورشید رنگارنگ‌ و سپس‌ زرد شده‌ و در نهایت‌ سیاه‌ و تاریک‌ می‌شود. 9»
  تاریکی‌ خورشید خود دلیل‌ روشنی‌ است‌ برای‌ وقوع‌ خسوف‌ ماه‌ در روز (بیست‌ و پنجم‌ آن‌ ماه‌ رمضان‌)


  و شاید این‌ تفسیر بهترین‌ تفسیر علمی‌ و نزدیک‌ترین‌ احتمال‌ به‌ واقعیت‌ باشد که‌ احدی‌ پیش‌ از این‌ بدان‌ اشاره‌ نکرده‌ است‌ و پس‌ از تفکر جدی‌ و عمیق‌ در باب‌ نشانه‌های‌ ظهور و آیات‌ آسمانی‌ که‌ الزاماً نباید این‌ حوادث‌ معجزه‌ باشند، حاصل‌ شده‌ است‌. 10

ادامه دارد ...

پی‌نوشت‌ها :
 
 5-  الارشاد، شیخ‌ مفید، ج‌2، ص‌374؛ الغیبة‌، نعمانی‌، ص‌181، اعلام‌الوری‌، ص‌429؛ الغیبة‌ شیخ‌ طوسی‌، ص‌270، بشارة‌الاسلام‌، ص‌96؛ یوم‌الخلاص‌، ص‌516؛ تاریخ‌ مابعدالظهور، ص‌118.
 6-  الغیبة‌، نعمانی‌، ص‌182؛ بشارة‌الاسلام‌، ص‌97؛ تاریخ‌ الغیبة‌الکبری‌، ص‌479؛ یوم‌الخلاص‌، ص‌517.
 7-  به‌ زودی‌ در همین‌ مجموعه‌ به‌ مسأله‌ بدأ خواهیم‌ پرداخت‌.
 8- الممهدون‌ للمهدی‌(ع‌)، ص‌37.
 9-  بحارالانوار، ج‌52، ص‌275؛ بشارة‌الاسلام‌، صص‌59 و 70.
 10- البته‌ باید توجه‌ داشته‌ باشیم‌ که‌ خود مؤلّف‌ در نهایت‌ آن‌ را احتمال‌ می‌شمرد و هر چند هم‌ که‌ احتمال‌ قوی‌ باشد باز یقین‌آور نیست‌ بدین‌ معنا که‌ الزاماً نباید چنین‌ باشد و امکان‌ معجزه‌ بودن‌ این‌ جریانات‌ خالی‌ از وجه‌ نیست‌؛ چرا که‌ اگر بنا بود به‌ هر حال‌ این‌ مطالب‌ به‌ زودی‌ تفسیر علمی‌ آنها توسط‌ دانشمندان‌ آن‌ عصر بیان‌ شود که‌ دیگر تعبیر کردن‌ از آن‌ به‌ آیه‌ (قرآن‌ از معجزه‌ به‌ آیه‌ تعبیر یاد می‌کند) چندان‌ موجه‌ نمی‌باشد و مردم‌ با اتکاء به‌ گفته‌ دانشمندان‌ هیجان‌ خود را نسبت‌ به‌ این‌ جریان‌ از دست‌ داده‌ و مسلمانان‌ هم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ حادثه‌ دهشتناک‌ نماز آیاتی‌ خوانده‌ و از آن‌ روی‌ می‌گردانند و این‌ با آنچه‌ در ابتدای‌ سخن‌ دربارة‌ دو دلیل‌ حدوث‌ این‌ دو حادثه‌ گفته‌ شد متناقض‌ است‌. به‌ طور خلاصه‌ باید گفت‌ اگر بنا بود که‌ این‌ جریان‌ فوراً تفسیر علمی‌ آن‌ بیان‌ شود نخواهد توانست‌ آیه‌ یا علامتی‌ برای‌ ظهور شمرده‌ شود یا حداقل‌ در احادیث‌ دیگر لازم‌ نبود این‌ همه‌ روی‌ آنها تکیه‌ شود و گذرا به‌ آن‌ اشاره‌ای‌ می‌کردند. والله اعلم‌ (مترجم‌).


  

91/1/13
9:9 ع

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ رمضان

بخش دوم


2- ندای آسمانی صیحه


این نشانه یکی از پنج مورد نشانه حتمی ظهور است.


«صیحه» به صدا و ندا اطلاق می‏شود و در اینجا منظور ندایی است که شب بیست و سوم ماه رمضان که همان شب قدر است از آسمان شنیده می‏شود. هر جمعیتی آن را به زبان خویش می‏شنود و از آن حیران و سرگردان می‏گردد؛ از شنیدن این ندا خوابیده بیدار می‏شود؛ ایستاده می‏نشیند؛ نشسته بر سر جای خود میخکوب می‏شود نوعروسان از شدت ترس از خلوتگاه‏های خویش بیرون می‏آیند. این ندا از جبرئیل امین است، که به زبانی رسا چنین اعلام می‏کند:
«صبح نزدیک شد1. بدانید که حق با مهدی(ع) و شیعیان اوست».


پس از آن در بعدازظهر (نزدیک مغرب) شیطان لعین در میان زمین و آسمان ندا می‏دهد که: »آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیان اوست«. ظاهراً مراد از «عثمان»، «عثمان بن عنبسه» یا همان سفیانی است.


ابوحمزه می‏گوید:« از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا شورش سفیانی از علایم حتمی ظهور است؟» حضرت فرمودند:« آری ندا هم حتمی است...» از حضرت پرسیدم:« این ندا چگونه خواهد بود؟»

 فرمودند:«یک منادی اول روز ندا می‏دهد که حق با آل علی(ع) و شیعیان اوست و در انتهای روز شیطان ندا می‏دهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوه‏گویان (باطل‏گرایان) دچار تردید می‏شوند.2»


دلیل برخاستن این صدای آسمانی از این قرار است:
الف) توجه دادن مردم به نزدیکی ظهور؛
ب) به وجود آوردن آمادگی درونی در میان مؤمنان مخلص.


توجه به زمان وقوع این نشانه؛ یعنی با فضیلت‏ترین ماه و شب سال - که اقبال و رویکرد دینی مسلمانان به حد اعلای خود می‏رسد - اهمیت آن را ثابت می‏کند.


ابوبصیر از امام باقر(ع) چنین روایت می‏کند:
صیحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا که ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم ندای جبرئیل است برای خلق.
سپس فرمودند:
منادی از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر می‏دهد و از مشرق تا مغرب صدایش را می‏شنوند. از ترس آن صدا هیچ خوابیده‏ای نمی‏ماند؛ مگر اینکه بیدار می‏شود و ایستادگان همگی می‏نشینند و نشستگان هم بر دو پای خویش برمی‏خیزند. خداوند بیامرزد هر که از این صدا عبرت بگیرد. صدا، صدای جبرئیل روح‏الامین است که در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان بر خواهد خاست. پس از آن شکایتی نداشته باشید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز صدای ابلیس ملعون (شنیده می‏شود) که ندإ؛ می‏دهد آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند. چقدر شک‏کنندگان متحیر در آن روز زیادند که در آتش افکنده شده‏اند. وقتی صدا را در ماه رمضان شنیدید از آن شکایت نکنید که آن صدای جبرئیل است و نشانه آن این است که به نام قائم و پدرش(ع) ندا می‏دهد. به طوری که حتی دوشیزگان در خلوتگاه‏هایشان در خانه آن را می‏شنوند و پدر و برادر خویش را برای خروج (و قیام) تشویق می‏کنند.


و فرمودند:
«به ناچار این دو صدا باید پیش از قیام قائم(ع) باشد: صدایی از آسمان که صدای جبرئیل است و به نام صاحب این امر و نام پدرش و صدایی که از زمین شنیده می‏شود و آن صدای ابلیس است که به نام فلانی ندا می‏دهد که مظلومانه کشته شد ولی با آن به دنبال فتنه است. پس شما ندای اول را اجابت و اطاعت کند و از دومی و از اینکه به فتنه‏اش افکنده شوید، بپرهیزید.»


سپس پس از بیان بخش زیادی از حدیث فرمودند:
«وقتی که بنی‏فلان در میان آنها اختلاف افتاد؛ در آن زمان چشم انتظار فرج باشید و فرج شما تنها در اختلاف بنی‏فلان است. پس وقتی دچار اختلاف شدند منتظر صیحه در ماه رمضان باشید و (پس از آن) قیام قائم(ع) که خداوند هر چه را بخواهد به انجام می‏رساند.3»


عبداللَّه بن سنان می‏گوید:« نزد امام صادق(ع) بودم که شنیدم مردی از دیار هَمدان به حضرت عرض کرد: عامه (اهل سنت) ما را سرزنش می‏کنند و می‏گویند شما گمان می‏کنید که منادی از آسمان به نام صاحب این امر ندا درمی‏دهد. حضرت که تکیه داده بودند خشمگین شدند، جلوتر آمدند و نشستند. سپس فرمودند:
«آن را از من روایت نکنید و از پدرم روایت کنید که دیگر هیچ عیبی برای شما نخواهد داشت. شهادت می‏دهم که از پدرم(ع) شنیدم که می‏فرمودند: «واللَّه! این مطلب در قرآن به وضوح بیان شده است آنجا که می‏گوید:
إن نَشاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفنَ السَماءف آیةً فَظَلَّت أعناقفهم لَها خاضفعینَ.4
اگر بخواهیم از آسمان معجزه‏ای بر ایشان می‏فرستیم که گردن‏هایشان را برای همیشه به زیر افکنند.»


آن روز در زمین احدی باقی نمی‏ماند که به عنوان خضوع گردنش را کج نکرده باشد. اهل زمین ایمان می‏آورند، آن زمان که این صدا را از آسمان بشنوند که: «آگاه باشید حق در میان علی‏بن ابی‏طالب(ع) و شیعیان اوست».


سپس فرمودند:
«فردای آن روز شیطان در هوا بالا می‏رود به طوری که از زمین متواری گشته و دور می‏شود و در پس آن ندا می‏دهد که بدانید حق در عثمان بن عفان و پیروان اوست. او مظلومانه کشته شد (بیایید) و قصاص خونش را طلب کنید.»


حضرت ادامه دادند:
«خداوند آنها را که ایمان آورده‏اند؛ با اقرار (همیشه به یک شکل) پابرجا و ثابت قدم می‏کند و این همان ندای اول است. آنها هم که در دل‏هایشان مرض است آن روز به شک می‏افتند که این مرض واللَّه، عداوت اهل‏بیت(ع) است. بنابراین در آن زمان از ما بیزاری می‏جویند در عین حال که به ما متمایل می‏شوند؛ می‏گویند آن صدای اول جادویی از سحرهای اهل بیت(ع) بود» سپس امام صادق(ع) این آیه را تلاوت کردند که:
«وَ إن یَرَوا آیةً یفعرفضفوا وَ یَقولفوا سفحرٌ مفستَمَرٌ.5
اگر آنها معجزه‏ای را مشاهده کنند از آن روی گردانده، می‏گویند این همان جادوی همیشگی (آنها) است.6»

زرارة بن اعین از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند:
«منادی از آسمان ندا می‏دهد که: «فلانی فرمانرواست» و منادی (دیگری) هم ندا می‏دهد که: «همانا علی و شیعیان او رستگارند«.»
پرسیدم: چه کسی پس از این با مهدی(ع) می‏جنگد؟ فرمودند:
«مردی از بنی‏امیه که شیطان ندا می‏دهد همانا فلانی و پیروان او رستگار می‏شوند.»
گفتم: پس چه کسانی راستگو را از دروغگو تشخیص می‏دهد؟ فرمودند:
«آنها که احادیث ما را روایت می‏کنند و پیش از وقوع این اتفاقات می‏گویند چنین می‏شود و می‏دانند که آنها راستگویند و حق دارند.7
این ندا مصداق این آیه است که:
أفَمَن یَهدی إلَی الحَقّ أحَقف أن یفتَّبَع أمَّن لا یَهفدّی إلاّ أن یفهدی فَما لَکفم کَیفَ تَحکفمونَ.8
آیا آنکه به سوی حقیقت هدایت می‏کند شایسته‏تر است که تبعیت شود یا آنکه هدایت نمی‏پذیرد جز آنکه هدایت شود؛ شما را چه می‏شود، چگونه قضاوت می‏کنید؟


لذا این ندا و صیحه آسمانی (صدای جبرئیل) مانند پیشامد بزرگ غیر منتظره‏ای است که جنبه‏ای اعجازی دارد و در دل دشمنان خدا ترس و هراس می‏افکند و بشارت بزرگی برای مؤمنان است که از نزدیکی ظهور حکایت می‏کند و این مصداق آیه‏ای از قرآن کریم است که می‏گوید:
افن نَشَاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفن السَماء آیةً فَظَّلت اَعناقفهفم لَها خاضفعین.9
و آیه دیگری که می‏گوید:
وَ استَمع یَوم یفنادی المفنادی مفن مَکانف قَریبف یَومَ یَسمَعفونَ الصَّیَحَةَ بفالحَقّف ذلفکَ یَومف الخفروجف10.
و آن روزی که منادی از جایی نزدیک ندا می‏دهد، گوش فرا ده. آنها زمانی که صیحه را به حق بشنوند آن روز زمان خروج است.»


وظایف مؤمنان در هنگام پیشامد این صیحه:


در احادیث اهل بیت(ع) در این زمینه چنین آمده است:


الف) پس از شکر و ستایش خداوند: به جا آوردن نماز صبح جمعه مورد بحثمان، به خانه‏هایتان بروید و درها را قفل کنید و دریچه‏ها و روزنه‏ها را ببندید و خودتان را در میان چیزی بپوشانید و گوش‏هایتان را بگیرید (در حدیث آمده است که از آثار این صیحه این است از شدت و قوت این صدا 70000 نفر کر و 70000 نفر لال می‏شوند)، هرگاه صدا را شنیدید پس به سجده بیفتید و بگویید:
سبحان ربنّا القدّوس.
پروردگار مقدس ما منزه است
هر که چنین کند نجات می‏یابد و هر که از این عمل روی گرداند هلاک می‏شود.11
این از جمله مواردی است که هر کس خداوند متعال بر آن توفیقش داد تا نعمت درک آن عهد مبارک را با ظهور حضرت مهدی(ع) بیابد، واجب است بر آن شکرگزار باشد.

 

ب) انبار کردن غذای یکسال خود و خانواده‏اش:

امام باقر(ع) فرمودند:
«نشانه حادثه‏ها در ماه رمضان، نشانه‏ای است در آسمان که مردم پس از آن دچار اختلاف می‏شوند. هرگاه آن را درک کردی غذایت را بیشتر کن.12»


پس از شنیده شدن ندای آسمانی میان مردم اختلاف، جنگ و فتنه (نبرد قرقیسیا) پدید آمده و به دنبال آن قحطی و گرانی خوراکی‏ها پیش می‏آید و از این رو ائمه(ع) به شیعیان مؤمن خویش و مسلمانان سفارش کرده‏اند که غذا و نیازمندیهای خود و خانواده‏هایشان را برای مدت یک سال ذخیره کنند. شما را به خدا، ببینید چقدر این امامان بزرگوار(ع) تیزبین بوده‏اند و به چه میزان به شیعیان و دوستداران خویش محبت می‏ورزیده‏اند. ما در طول سال‏های عمر خود چگونه به این محبت‏های ایشان جواب داده‏ایم و چقدر در صدد جبران محبت‏هایشان بوده‏ایم؟ آری! هر کس که به آنها عشق ورزیده و با آنها ارتباط دارد؛ می‏تواند به محبت ایشان نسبت به خود مباهات و افتخار کند.

 

3 - بیعت کردن 30000 نفر از قبیله بنی‏کلب با سفیانی


سفیانی در ماه رجب شورش کرده و به مبارزات نظامی و سیاسی و جنگ‏های خویش جامه عمل می‏پوشاند و محدوده نفوذ خویش را گسترش می‏دهد و در این زمان دیگران هم به او پیوسته و مجموعه‏ها و قبایل غیر دینی به دنبال او راه می‏افتند. پیامبراکرم(ص) در این رابطه فرمودند:
«سفیانی با 360 سوار شورش می‏کند تا اینکه به دمشق می‏رسد و در ماه رمضان هم 20000 نفر از قبیله بنی‏کَلَب با او بیعت می‏کنند.13»


قبیله بنی‏کَلَب، عمو زادگان سفیانی؛ یعنی همان قبایل دروز14 می‏باشند که در آینده او را همراهی می‏کنند. این قبیله در عصر معاویه نصرانی بودند و معاویه از آنها با مادر یزید (علیهم‏اللعنة) قاتل سیدالشهدا(ع) ازدواج کرد. بنابراین، سفیانی از اولاد یزید بن معاویة بن ابی‏سفیان (علیهم‏اللعنة) می‏باشد. پیروان این آیین در منطقه رمله (در بیابان برهوت شرقی فلسطین و غربی اردن و جنوب غربی سوریه دمشق) تا چند کیلومتر در اطراف آن سکنی گزیده‏اند.

پی‏نوشت‏ها :
1- بحارالانوار، ج52، ص274.
2- الارشاد شیخ مفید، ج2، ص371؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص266؛ اعلام‏الوری، ص429.
3- الغیبة، نعمانی، ص170، بحارالانوار، ج52، ص231؛ النجم الثاقب، ج1، ص126، تاریخ مابعدالظهور، ص125.
4- سوره شعراء (26)، آیه4.
5- سوره قمر (54)، آیه2.
6-الغیبة، نعمانی، ص173، بحارالانوار، ج52، ص292.
7- الغیبة،نعمانی، ص176، بحارالانوار، ج52، ص295.
8- سوره یونس (10)، آیه35.
9- سوره شعراء (26)، آیه4.
10- سوره ق (50)، آیه42 و 41.
11- یوم‏الخلاص، ص1542.
12- یوم‏الخلاص، ص542.
13- یوم‏الخلاص، ص671، بیان‏الائمه، ج2، ص586.
14- طریقه دروزیه، طریقتی است دینی، فلسفی، اخلاقی و اجتماعی در سوریه و لبنان. این طایفه منسوبند به «دَرَزَیّ» که وی بعدها از اعتقاد خویش برگشت. عنوان اصلی این طریقت موحدون است که اساس عقیده‏شان بر حلول و تناسخ روح است. لغتنامه الرائد، ج1، ص787. [م.]



  

91/1/13
9:9 ع

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ شوال


اتفاقاتی که پیش از این در جهان رخ داده بود، در این ماه هم ادامه می‏یابد و به همراه حادثه‏های دیگری که از این پس خواهند آمد، همه ساکنان زمین را متوجه پیروزیهای مکرر و سریع سفیانی می‏کند. آن‏طور که از روایات برمی‏آید برخی از حوادثی که در این ماه اتفاق می‏افتد از این قرار است:


1. جمعیتی در ماه شوال ظاهر می‏شوند: سفیانی و پیروانش.  

2- در این ماه خیزشها آغاز می‏شود (مردم از گرد یکدیگر متفرق می‏شوند): انقلابیها، انقلاب می‏کنند و شورشیان سر به شورش برمی‏دارند؛ بدبختیهای مردم زیادترشده و از شرایط به‏وجود آمده خشمگین‏تر می‏شوند؛ در اجتماع اتحاد میان مردم از بین می‏رود.2


    3- در ماه شوال بلا می‏آید: بلایی که مردم به جهت جنگها و فتنه‏ها بدانها مبتلا می‏شوند.3و4


    4- در این ماه ویرانی و خالی شدن شهرها از سکنه‏شان دیده می‏شود: به خاطر جنگها و فتنه در شهرها از مردها و جوانان خبری نیست.5


    5- آتش جنگ برافروخته می‏گردد.


«سهل بن حوشب» از رسول اکرم(ص) نقل کرد که فرمودند:
« در ماه رمضان صدای (آسمانی) شنیده می‏شود و در ماه شوال جنگ به پا می‏گردد.6»


    ابن مسعود هم از آن حضرت روایت کرد که فرمودند:
« وقتی صیحه (آسمانی) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته گشته و مردم برای تهیه غذا مهاجرت کرده و در ماه ذیقعده با هم می‏جنگند.7»


    بیشتر روایات شریف ما از پدید آمدن معمعه‏ای در ماه شوال خبر می‏دهند که «معمعه» در لغت به معنای نواخته شدن کوس جنگ و صدای ابطال در جنگ و کنایه است از وقوع جنگی ناگوار و تلخ. تأکید بر این مطلب را در این عبارت از حدیث می‏توان یافت که قبایل غذای مایحتاج خویش را از ترس مرگ و میر جنگها خریده و انبار می‏کنند. این معمعه ماه شوال، علی‏القاعده باید به معرکه «قرقیسیا» اشاره داشته باشد.


 
 معرکه قرقیسیا


    قرقیسیا شهری در منطقه شمالی سوریه است که در میان فرات و سرچشمه نهری که8 خابور در آن است قرار دارد. این شهر حدود 100 کیلومتر با مرزهای عراق و 200 کیلومتر با مرزهای ترکیه فاصله دارد و در نزدیکیهای شهر «دیرالزور» است. در آینده نزدیک در آن گنجی از طلا، نقره یا مانند آنها (مثلاً نفت) کشف می‏شود آن‏گونه که روایات بیان نموده‏اند:« آب فرات کوهی از طلا و نقره را نمایان می‏کند که بر سر آن از هر نه نفر، هفت کشته می‏شوند.»9 در این جنگ اقوام مختلفی شرکت دارند:


    1- ترکها: آنها که به جزیره10 نیرو پیاده کرده‏اند؛
    2- رومیان: یهودیان و دولتهای غربی که وارد فلسطین شده‏اند؛
    3-سفیانی: که در این هنگام بر دیار شام مسلط شده است؛
    4- عبداللَّه: روایات به مطلب خاصی درباره او اشاره نمی‏کنند ظاهراً هم پیمان مغرب زمین است؛
    5- قیس: مرکز فرماندهی‏اش مصر است؛
    6- فرزند و نواده عباس: که از عراق می‏آید.


    به دنبال این جنگ، خونریزی و کشتار شدیدی پیش می‏آید که تا قبل از به پایان رسیدن آن در مدت کوتاهی 100000 نفر (و بنا بر روایتی 400000 نفر)11 کشته می‏شوند. این مطلب می‏تواند اشاره‏ای به استفاده از سلاحهای کشتار جمعی (اتمی، هسته‏ای، بمبهای شیمیایی و میکروبی و الکترونی کشنده در این جنگ باشد که بر حیوانات و گیاهان خوراکی هم اثر می‏گذارند). این جریان یکی از میدانهای جنگ جهانی بی‏مانند آخرالزمان است که قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت که در انتهای آن هم‏پیمانان سفیانی پیروز می‏گردند.


    روایات شریف ما صراحتاً به این واقعه اشاره کرده‏اند:
    در روایتی، عمار یاسر این‏گونه نقل می‏کند:
« غربیان به سوی مصر حرکت می‏کنند و ورود ایشان بدانجا نشانه (آمدن) سفیانی است. پیش از آن شخصی که دعوت می‏کند، قیام کرده و ترکها وارد حیره و رومیان وارد فلسطین می‏شوند. عبداللَّه هم بر آنها سبقت می‏گیرد تا این که دو لشکر در سر نهر در مقابل هم می‏ایستند جنگ بزرگی درمی‏گیرد و صاحب‏المغرب (هم پیمان غربیان) هم حرکت می‏کند. مردان را کشته و زنان را اسیر می‏کند، سپس به سوی قیس برمی‏گردد تا اینکه سفیانی وارد حیره می‏شود. یمانی هم شتافته و سفیانی هر چه را جمع کرده بودند درهم می‏شکند و به سوی کوفه حرکت می‏کند.12»


    جابر جعفی هم طی حدیثی طولانی از امام باقر(ع) چنین روایت کرده است:
 «از دین برگشتگانی از جانب ترکها حمله کرده و سپاهی از روم آنها را دنبال می‏کند. برادران ترکها، پیاده کردن نیروهایشان را در جزیره ادامه می‏دهند. رومیان از دین‏برگشته هم در رمله نیرو پیاده می‏کنند. جابر! در آن سال در تمام زمین به واسطه غربیان اختلاف زیادی وجود دارد که اول مغرب زمین شام است. در این زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم می‏ایستند: سپاه اصهب، ابقع، سفیانی. در ابتدا سفیانی با ابقع می‏جنگد و او و همراهانش را کشته و به دنبال آن اصهب را هلاک می‏کند. پس از آن تا عراق جنگ و کشتار به پا می‏کند و سپاهیانش را به قرقیسیا می‏رساند و در آنجا هم به جنگیدن می‏پردازد. در این جنگ 100000 نفر از جباران  و ستمگران کشته می‏شوند. پس از آن سفیانی سپاهی را به سوی کوفه گسیل می‏دارد.13»


    عبداللَّه بن ابی یعفور می‏گوید که امام باقر(ع) به ما فرمودند:
 «برای بنی‏عباس و بنی مروان حتماً اتفاقی در قرقیسیا می‏افتد که در آن جوان قوی و تنومند، پیر می‏شود و خداوند از آنها پیروزی را برمی‏دارد و شکست می‏خورند (پس از این جنگ) به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحی می‏کند که شکم خود را از گوشت تن جباران سیر کنید و پس از آن است که سفیانی شورش می‏کند.14»


    حذیفة بن منصور هم از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند:
« خداوند سفره‏ای در قرقیسیا دارد که گاهی از آسمان ندا می‏دهد و دیگران را آگاه می‏کند که ‏ای پرندگان آسمان و درندگان زمین برای سیر کردن خود از گوشت بدن جباران بشتابید.15»


    محمدبن مسلم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند چنین نقل کرده است:
«  آیا نمی‏بینید که دشمنان شما در معاصی خداوند کشته می‏شوند، بدون آن که شما حضور داشته باشید در حالی که شما با آرامش و امنیت در گوشه خانه‏هایتان نشسته‏اید، برخی از آنها برخی را بر روی زمین می‏کشند؟ سفیانی عذاب مناسبی برای دشمنان شما و نشانه‏ای برای خودتان است. آن فاسق وقتی (در ماه رجب) سر به شورش برداشت شما اگر یک یا دو ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حرکتی نشان ندهید به مشکلی بر نخواهید خورد تا این که بسیاری از خلق منهای شما (شیعیان) کشته شوند.16»


    به هر حال پس از معرکه قرقیسیا و کشتار و تضعیف و شکست بسیاری از آن قوای سیاسی و نظامی که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدی(ع) در مقابل ایشان جبهه‏گیری کنند، تنها سفیانی است که پیروزمندانه باقی مانده و فخرفروشی می‏کند.
پی‏نوشتها :
 1-   منتخب الاثر، ص451؛ یوم‏الخلاص، ص557؛ بیان‏الائمه(ع)، ج2، ص345.
 2-   بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142؛ یوم‏الخلاص، ص705.
 3-   شاید همان طور که مؤلف محترم اشاره کرده‏اند، ناشی از جنگها و فتنه‏هایی که مردم گرفتارش شده‏اند باشد و شاید هم بلایی غیر از اینها باشد و عذابی تازه بر سر مردم نازل شود.م
 4-   منتخب‏الاثر، ص451؛ یوم‏الخلاص، ص557؛ بیان‏الائمه(ع)، ج2، ص345.
 5-   منتخب‏الاثر، ص451؛ یوم‏الخلاص، ص557؛ بیان‏الائمه(ع)، ج2، ص345.
 6-   بشارةالاسلام، ص34؛ منتخب‏الاثر، ص451؛ یوم‏الخلاص، ص532.
 7-  بیان‏الائمه(ع)، ج2، ص431؛ منتخب‏الاثر، ص451؛ یوم‏الخلاص، ص280.
 8-   درخت به لسان سیاه.
 9-   السفیانی فقیه، ص31.
 10-   منطقه بین‏النهرین.
 11-   یوم‏الخلاص، ص698.
 12-   الغیبة، شیخ طوسی، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص208؛ بشارةالاسلام، ص177؛ السفیانی فقیه، ص128.
 13-   الغیبة، نعمانی، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ السفیانی، فقیه، ص108؛ یوم‏الخلاص، ص698؛ الممهدون للمهدی(ع)، ص112.
 14-   الغیبة، نعمانی، ص205؛ بحارالانوار، ج52، ص251؛ یوم‏الخلاص، ص690؛ السفیانی فقیه، ص127.
 15-   الغیبة، نعمانی، ص186؛ یوم‏الخلاص، ص699؛ الممهدون للمهدی(ع)، ص113؛ السفیانی فقیه، ص127.
 16-   الغیبة، نعمانی، ص203.


  

91/1/13
9:9 ع

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ ذی‏القعده



    از جمله آثار و تبعات معرکه قرقیسیا کشتار تعداد زیادی است که حرث و نسل (کنایه از کار و زندگی) را بر باد می‏دهد؛ چرا که از سویی حداقل 100000مرد کشته می‏شوند و از سوی دیگر خوراک مردم اعم از گیاهی و حیوانی آلوده می‏گردند که این امر به جهت استفاده از اسلحه‏های کشنده‏ای است که در این معرکه و جنگ به کار گرفته شده است.17 به دنبال آن خشکسالی و حرص ولع ناشی از آن برای یافتن خوراک رخ می‏دهد. از این روست که مردم در این ایام و برای انبار کردن غذا جهت اطرافیان خویش به این سو و آن‏سو می‏روند و این حرص و ولع مردم باعث می‏شود که با هم بجنگند.


    پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
« وقتی صیحه در ماه رمضان شنیده شد، در ماه شوال جنگی برپا می‏شود (معرکه قرقیسیا) قبایل به مسافرت کردن برای تهیه خوراکیها و جنگیدن (با همدیگر برای آن) در ماه ذیقعده می‏پردازند. در ماه ذیحجه هم حجاج غارت می‏شوند و خون به پا می‏شود.18»


    عبارت تمیرالقبائل که در حدیث آمده است بدین معنی است که غذا را از شهری به شهر دیگر منتقل کنند و به آن غذایی که منتقل می‏شود «میره» می‏گویند. پس معنی این بخش از حدیث این می‏شود که قبایل از شهری به شهر دیگر می‏روند تا از آن برای خود غذا خریده و آن را برای مدت یک سال مصرف خود انبار کنند و از ترس بخل و قحطی و گرانی و آلودگی غذاها به جهت جنگها و کشتارها و اسلحه‏های کشتار جمعی، از آن محافظت می‏کنند.


    محمد بن مسلم نقل کرد که از امام صادق(ع) شنیدم که می‏فرمودند:
« پیش از (آمدن) قائم(ع) نشانه‏هایی از ناحیه خداوند متعال برای (امتحان کردن) آنها خواهد بود.»
    پرسیدم: «جانم به فدایتان آنها کدام نشانه‏ها هستند؟» فرمودند:« این آیه شریفه:
 وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ 19.
 (حتماً شما را (یعنی مؤمنان قبل از قیام حضرت مهدی(ع)) با چیزهایی از ترس و گرسنگی و کمبود و کاستی در اموال و بدنها و محصولات امتحان می‏کنیم و (در این راستا) به صبرپیشگان بشارت بده (که سربلند خواهد بود)).20»


    قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن و در نتیجه نزاع و جنگ بر سر غذا می‏پردازند و این جریان حتی تا ماههای بعد ادامه می‏یابد. چنان‏که در حدیث تأکید می‏شود در ماه ذیحجه حجاج غارت می‏شوند و به عبارت دیگر وسایل و اموال آنها را می‏دزدند و به غنیمت می‏گیرند.


«فیروز دیلمی» از رسول‏اللَّه(ص) نقل می‏کند که طی حدیثی طولانی فرمودند:
« صدای (آسمانی) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع می‏شود و قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن (غذاها) می‏پردازند و به حجاج در ماه ذیحجه یورش می‏برند و محرم، چه محرمی خواهد بود؟ ابتدایش بلا بر سر امتم می‏آید و پایانش فرج و گشایش برای امتم حاصل می‏شود. نجات یافتن مؤمن در آن بهتر از خزینه‏ای است که 100 هزار ظرفیت داشته باشد.21»


    معنای آن چنین می‏شود: رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدی(ع) بهتر است از جمع کردن غذایی که 100 هزار نفر را کفاف دهد؛ چرا که این ذخیره‏سازی نفع و خیری برای کسی ندارد و توفیق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقیقت تمام خیر دنیا و آخرت است.


    پیش از این دیدیم که ائمه معصومین(ع) به شیعیان و محبان و پیروان خویش می‏آموختند که پس از شنیدن صیحه آسمانی در ماه رمضان تاآنجا که برایشان ممکن است غذا ذخیره کنند؛ یعنی در واقع پیش از آن که معرکه قرقیسیا و جنگها و فتنه‏های پس از آن پدید بیایند؛ شیعیان باید احتیاطاً طی این دو ماهی که وقت باقی است غذا ذخیره کنند که ممکن است پس از این جریان خوراکیها به واسطه جنگها و اسلحه‏ها و بمبهایی که به کار برده می‏شود علاوه بر کمیاب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شیعیان و پیروان معصومین(ع) که به تعالیم این بزرگواران عمل کنند؛ از این مصایب، خطرات و مشکلات در امان مانده، و شکرگزار درگاه الهی خواهند بود.

 

کشتارگاه اول عراق: بغداد


    پس از معرکه قرقیسیا، عدم ثبات سیاسی حکومت عراق، خودکامگی سفیانی را تشدید می‏کند و او هم نیروها و تسلیحات نظامی خویش را وارد عراق کرده و از روز 21 یا 22 ذی‏القعده، دست به کشتارهای وحشیانه در بغداد و سپس در کوفه (که روز عید قربان به آنجا می‏رسد) و دیگر شهرهای عراق می‏زند و این رفتار غیر انسانی او تا وقتی که نیروهای سید خراسانی و ایرانیان در مقابلش قد علم کنند و طعم شکست را به او بچشانند؛ ادامه خواهد داشت.


    امام صادق(ع) ضمن حدیثی طولانی فرمودند:
 «تمام عراق را هراس جدی دربر می‏گیرد و قرار از این دیار رخت برمی‏بندد. پس از آن که سپاه سفیانی وارد بغداد می‏شود سه روز همه چیز و همه کس را مباح اعلام می‏کند و به سرعت بسیاری می‏میرند. 60 هزار نفر (و بنا بر نقلی 70 هزار نفر) از اهالی آن شهر را می‏کشند و اطراف آن (شهر) را خراب می‏کند. 18 شب پس از این فعالیتها در آنجا می‏ماند و اموال (مردم) را (در میان خویش) تقسیم می‏کند در آن روز سالم‏ترین نقطه بغداد، کرخ است.22»


    ابن وهب می‏گوید حضرت این شعر ابن ابی عقیب را نقل کردند که:
 «وینحر بالزوراء منهم لدی ثما نون ألفاً مثل ما تنحر البدن
80 هزار نفر از آنها همانند حیوان در بغداد سر بریده می‏شوند.»
    تا آنجا که فرمودند:
 «در بغداد80000 نفر را می‏کشد که 80 نفر از آنها از مردانی از تیره فلانی هستند که همگی برای فرمانروایی و خلافت شایسته‏اند.23»


    امیرالمؤمنین علی(ع) هم طی حدیثی طولانی فرمودند:
« والی شهر زوراء (بغداد) و فرمانروا به همراه 5 هزار جلاد خارج می‏شود و 70 هزار نفر را بر روی پل بغداد می‏کشند طوری که مردم تا سه روز از خون و بوی تعفن این همه لاشه و جنازه نمی‏توانند به دجله نزدیک شوند.24»


    امام ششم(ع) فرمودند:
« مردم بزرگواری از پیروان بنی‏العباس را بر روی پلی که از کرخ به بغداد می‏آید می‏سوزانند.25»


    سیدالشهداء امام حسین(ع) هم طی حدیثی طولانی فرمودند:
 «….. (سفیانی) سپاهیان 130 هزار نفری خود را به بغداد گسیل می‏دارد و در مدت سه روز روی پل بغداد 70 هزار نفر را کشته و به 12 هزار دختر جوان تجاوز می‏کنند، طوری که از خون و لاشه متعفن اجساد آب دجله قرمزرنگ دیده می‏شود.26»


    زوراء که همان بغداد است و توسط منصور دوانیقی بنای آن نهاده شد و پلی که در روایات ما زیاد از آن یاد شده است همان پلی است که از جانب کرخ در محله جعیفر به بغداد متصل می‏شود در مقابل «مدینه الطب» که در آن سوی دجله واقع شده است و همان طور که در احادیث پیشین دیدیم سپاهیان سفیانی اعمال شنیع و وحشیانه خویش را بر روی آن انجام می‏دهند و 70 هزار سرباز و غیر آنها را می‏کشند و خون کشتگان به رود دجله جاری می‏شود و از شدت تعفن مردم تا سه روز نمی‏توانند به آن نزدیک شوند و رنگ این رود هم به سرخی می‏نماید.


    امام صادق(ع) فرمودند:
« بیچاره بغداد از دست پرچمهای زرد و مغرب و پرچم سفیانی.27»
    مفضل بن عمر می‏گوید« از آن حضرت پرسیدم: بغداد در آن زمان چه وضعیتی خواهد داشت؟ حضرت پاسخ فرمودند:»
 «محل (نزول) عذاب و غضب الهی خواهد بود. (وای بر آنها) بیچاره آنها از دست پرچمهای زرد و دیگر پرچمهایی که از دور و نزدیک به سوی آن می‏آیند. واللَّه! انواع عذابهایی که بر اقوام سرکش از اول روزگار تا انتهایش نازل شده و عذابهایی که (تا آن زمان) هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده بر آنها فرود می‏آید. توفانهایی ناشی از سیلهای مختلفی آن را درمی‏نوردد و بیچاره است کسی که آنجا را منزل خود انتخاب کند. واللَّه گاهی بغداد چنان آباد می‏شود که بیننده آن می‏گوید دنیا فقط اینجاست و نه جای دیگری و دخترانش را حورالعین و فرزندانش را اولاد بهشتی تصور می‏کند. گمان می‏کند که خداوند تنها در آنجا رزق را تقسیم می‏کند. دروغ بستن به خدا و صدور حکم ناحق و شهادت دروغ و نوشیدن شراب و زنا و حرام‏خواری و خون‏ریزی در آن پدیدار می‏شود. پس از آن خداوند متعال با فتنه‏ها و به دست این لشکریان آنها را خارج می‏کند (آنجا را خالی از سکنه می‏کند). به گونه‏ای که وقتی کسی از آنجا عبور می‏کند جز دیوار (ویرانه) چیزی نمی‏بیند حتی می‏گوید: این زمین، بغداد است. سپس جوانمردی خوش‏رو و از نسل امام حسن مجتبی(ع) از ناحیه دیلم (گیلان) و قزوین قیام می‏کند. فریاد می‏زند: ای خاندان پیامبر(ص) این مظلوم غمگین را اجابت کنید!28 گنجهای طالقان به او پاسخ می‏دهند. گنجهایی که از جنس طلا و نقره نیستند بلکه مردانی هستند به سختی آهن! گویا به آنها می‏نگرم که بر یابوهای ابلق29 سوارند و سلاحهای کوتاهی در دست دارند. همانند گرگ (که بخواهد به گوسفندی حمله کند) مشتاق و تشنه جنگیدن هستند. فرمانده‏شان مردی از بنی‏تمیم است که به او شعیب بن صالح می‏گویند. رو به سیدحسنی که الان با چهره درخشان چون ماهش در میان آنهاست کرده و پس از آن به ستمگران یورش می‏برند تا این که به کوفه می‏رسند.30»


    سپاه سفیانی پس از آن که این اعمال وحشیانه را انجام می‏دهد؛ به سوی کوفه (نجف) حرکت می‏کند و در آنجا هم‏چنان حادثه‏ای رخ می‏دهد که عقلها را حیران می‏کند و این کشتارها تا وقتی که ایرانیان به فرماندهی سید خراسانی وارد عراق شوند همواره ادامه خواهد داشت. به خدا پناه می‏بریم از شر چنین فتنه‏هایی.

پی نوشت ها: 

17-   احتمالاً از گازهای کشنده و سلاحهای اتمی و بمبهای هسته‏ای استفاده شده باشد.
 18-   بشارةالاسلام، ص34؛ منتخب‏الدثر، ص451؛ بیان الائمه(ع)، ج1، ص431 و ج2، ص354؛ یوم‏الخلاص، ص280.
 19-   سوره بقره(2)، آیه 155.
 20-   اعلام الوری، ص427.
 21-   بیان الائمه(ع)، ج1، ص432.
 22-   یوم‏الخلاص، ص703؛ اعلام الوری، ص429.
 23-   بشارةالاسلام، ص153؛ یوم‏الخلاص، ص657.
 24-   الزام الناصب، ج2، ص119؛ بشارةالاسلام، ص58.
 25-   الزام الناصب، ج2، ص149؛ یوم‏الخلاص، ص657.
 26-   یوم‏الخلاص، ص658؛ بیان الائمه(ع)، ج2، ص365.
 27-   بشارةالاسلام، ص143؛ یوم‏الخلاص، ص701.
 28-   عبارت ملهوف را که در حدیث به مظلوم غمگین ترجمه شده است، هم می‏توان به خود سید حسنی مورد بحث در حدیث حمل کرد که منظور او این است که مردم دعوتش را اجابت کرده و او را که از این هم ظلم و فساد به ستوه آمده است، یاری کنند و هم می‏توان گفت که منظورش حضرت مهدی(ع) است و سیدحسنی مردم را به عنوان نیروهای زمینه‏ساز و آماده برای یاری حضرت، جمع کند؛ خصوصاً که با توجه به حوداث و وقایع ماههای گذشته مطمئن شده‏اند، ظهور امام(ع) نزدیک است و هر چه سریع‏تر باید به یاری ایشان شتافت و ظاهراً این نظر قابل قبول‏تر به نظر می‏رسد. واللَّه‏عالم. م
 29-«ابلق» در لغت به معنای سیاه و سفید است و ظاهراً عبارت یابوهای ابلق عبارتی کنایی باشد راجع به وسایل نقلیه‏ای که این سپاه مورد استفاده قرار می‏دهد. احتمالاً این جمعیت از رنگ و نقشهای همسان برای طراحی بدنه، وسایل نقلیه ایشان استفاده کرده باشند همان طور که این روزها می‏بینیم هر سپاهی، هم لباس مخصوص به خود را دارد و هم ماشینها و ادوات جنگی آنها با طرح و رنگ متحدالشکلی، منقش و رنگ‏آمیزی شده‏اند. م
 30-   بحارالانوار، ج53، ص14 و 15؛ بشارةالاسلام، ص143؛ یوم‏الخلاص، ص701.


 


  

91/1/4
11:48 ص

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ ذی‏الحجه


هرچه به زمان و مکان طلوع آن خورشید تابان نزدیک‏تر می‏شویم احادیث و روایات تفصیل بیشتری می‏یابند و مکانها و روزها و ساعتهای بیشتری را پوشش می‏دهند، از این رو می‏توانیم محدوده زمانی پیش آمدن حوادث (مختلف) را بنا بر محتوای روایات مشخص کنیم.

بسیاری از روایات از ماه ذیحجه به عنوان ماه خون و خون‏ریزی یاد کرده‏اند. ابوبصیر ضمن حدیثی طولانی نقل می‏کند که از امام صادق(ع) پرسیدم: ذیحجه چگونه ماهی است؟ فرمودند:
آن ماه خون (خونریزی) است1. حضرت رسول(ص) هم فرمودند:
در ماه ذیحجه حجاج غارت شده و خون به پامی‏شود2.

در این ماه حوادث مهمی آن‏گونه که روایات برشمرده‏اند رخ می‏دهد که یکی از آنها در زمره علایم حتمی است. وقایع این ماه به قرار زیر است:

1 - کشتارگاه دوم عراق


در روز شادی و عید این ماه که همان روز عید قربان (دهم ذیحجه) است. سپاهیان پس از کشتارهای وحشیانه‏ای که در بغداد طی 18 شب انجام می‏دهند، سفیانی متوجه کوفه یا نجف شده و در آنجا هم کشتاری به راه می‏اندازند که مثل و مانند ندارد.

سفیانی سپاهی 130 هزار نفری را به سوی کوفه و نجف گسیل می‏دارد که نیروهای آن در روحا، فاروق و مقام حضرت عیسی(ع) و مریم(س) در قادسیه پیاده می‏شوند. به عبارت دیگر این نیروها از جاده بابل به کوفه وارد می‏شوند.

روحا منطقه‏ای است نزدیک فرات که برخی گفته‏اند منظور نهر عیسی(ع) است و فاروق محل جدا شدن جاده‏ها از همدیگر است (چهارراه) که یکی از این جاده‏ها به سمت قادسیه (دیوانیه) می‏رود و دیگری بابل و بغداد و جاده سوم هم به سوی ذی‏الکفل و کوفه و نجف می‏رود و دیگر جاده‏ها هم از این جاده منشعب می‏شود.

30 هزار نفر از سپاه سفیانی که قصد حمله به نجف دارند به سمت قبر حضرت هود(ع) در نخیله (فضای روحانی و معنوی وادی‏السلام در نجف اشرف) حرکت کرده و روز عید قربان از مسیر بابل به کوفه می‏رسند و سپس رو به نجف نموده و از این دو شهر 70 هزار دختر جوان را اسیر کرده و سوار بر وسایل نقلیه به سمت شویه که قبر کمیل‏بن زیاد و دیگر یاران حضرت علی(ع) قرار دارد حرکت می‏کنند. در این مکان گنبد و بارگاهی عظیم برای کمیل و محله‏ها و خانه‏هایی در اطراف آن بنا کرده‏اند. دختران و زنان اسیر شده را به همراه غنایم به دست آمده، در آنجا می‏گذارند.

پس از آن که سپاه سفیانی در کوفه کشتار و اعدامهای بسیار انجام داده و بسیاری را اسیر می‏کند، یاوران خاندان رسول‏اللَّه(ص) و هر که را که گمان برند از این دسته است، می‏کشند. سخنگوی این سپاه در شهر جار می‏زند که هر کس سر یکی از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم جایزه می‏گیرد. به دنبال آن همسایه به همسایه‏اش به دلیل اختلاف مذهبی (در درون اسلام) حمله می‏کند و می‏گوید این هم از آنهاست گردنش را می‏زند و سرش را به فرماندهان سپاه سفیانی می‏دهد و از آنها ده هزار درهم را می‏گیرد.

نه تنها مقابله‏های کوچک و جنبشهای ضعیف مردمی که در کوفه شکل می‏گیرد، نمی‏توانند آنها را از شر سلطه سفیان خلاص کنند بلکه به خاطر ضعف و ناتوانی زیاد آنها، سفیانی این امکان را می‏یابد که رهبر جنبش را در بین حیره و کوفه بکشد.

ظاهراً پس از ناتوانیهای پدید آمده در جنبش وی، نیروهایش درهم شکسته و سفیانی قدرت می‏یابد که او را بکشد. مضاف براینکه سفیانی 70 نفر از صالحان را (منظور عالمان بزرگوار دینی است) می‏کشد. سر دسته آنها مردی با منزلت است که او را هم کشته و خاکسترش را در میان جلولاء و خانقین برباد می‏دهد و این اعمال را زمانی مرتکب می‏شود که قبل از آن 400 هزار نفر را در کوفه کشته است.

آنگونه که روایات بیان می‏کنند جماعت یا حزبی غیر دینی متشکل از 100 هزار مشرک و منافق تحت فرمان سفیانی سر به شورش برداشته و در این مسیر گام می‏نهند تا این‏که به دمشق می‏رسند.

پس از کشتارهای سپاه سفیانی در نجف و شهادت علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبره شریف حضرت علی(ع) و اسیر کردن زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقه اصطخر در ایران می‏کشاند.

سید خراسانی هم قیام کرده و مؤمنان ایران را خبر کرده و از آنها برای نجات اهل عراق یاری می‏طلبد. در پی آن سپاهی پر توان و مستعد جمع می‏شوند که پیشاپیش آنها شعیب‏بن صالح حرکت می‏کند. در دروازه اصطخر سپاه خراسانی (صاحبان پرچم سیاه) با سپاه سفیانی مقابله می‏کند و جنگی عظیم رخ می‏دهد. پرچمهای سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانی درهم می‏شکند که این اولین شکست سفیانی پس از آن همه پیروزی‏های پی درپی و سریعش درگذشته است. سید یمنی هم از یمن قیام می‏کند (نامش حسن یا حسین است) که خبر این حوادث به گوش او هم می‏رسد و چنین اتفاقات ناراحت کننده‏ای او را بیمار می‏کند، از این رو خود را به سرعت به کوفه می‏رساند، به سپاهیان سید خراسانی برخورد می‏کند و بر علیه سپاه سفیانی متحد شده و سلاح خویش را بر آنها نشانه می‏روند و با حمله آنها را از نجف بیرون رانده و اسرا و هر آنچه را که سفیانی و لشکریانش به غنیمت برده بودند به صاحبانشان باز می‏گردانند. پس از آن مردم به حضرت مهدی(ع) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جست‏وجویش می‏پردازند.

روایات شریف ما حوادث کوفه و نجف را به روشنی و صراحت به تصویر می‏کشند که به عنوان مثال به برخی از آنها اشاره‏ای خواهیم داشت:

اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) نقل می‏کنند که فرمودند:
130000 نفر را به سوی کوفه گسیل می‏دارد که در روحا و فاروق پیاده می‏شوند. 60000 نفر از آنها به راه می‏افتند تا اینکه به محدوده نخیله که قبر حضرت هود(ع) در آنجاست در کوفه می‏رسند. در روز عید به آنها یورش می‏برند. فرمانروای مردم، ستمگر دشمنی پیشه‏ای است که به کاهن و جادوگر مشهور است.
در بخش دیگری از این حدیث آمده است:

70000 دختر جوانی را که روسری و لباسشان (تا آن موقع) برداشته نشده اسیر کرده و آنها با وسایل نقلیه به طویله (غری) می‏برند. سپس 100000 منافق و مشرک از کوفه خارج می‏شوند و بدون آن‏که نیروی قدرتمندی مانع حرکت آنها بشود، وارد دمشق می‏شوند. پرچمهای نامشخصی از زمین بلند می‏شود که از جنس پنبه، کتان و ابریشم نیست و بر نوک نیزه (پرچم) عنوان «سید اکبر» حک شده است. (این سپاه) را مردی از آل محمد(ع) که از مشرق نمایان می‏شود، رهبری می‏کند. عطر آن همانند بوی مشک خوشبو در مغرب شنیده می‏شود و از یک ماه پیش از آن ترس (در میان غربیان) حاکم می‏شود تا اینکه به خونخواهی پدران خویش وارد کوفه می‏شوند در این زمان که آنها به این امر مشغولند، سپاهیان یمانی و خراسانی (به آنها) رو می‏کنند که همانند اسبان مسابقه‏ای آشفته موی که گرد سفر بر تن نشسته، شمشیر از نیام بر کشیده و راست قامت و پولادین عزم و چونان تیر کمان هستند وقتی یکی از آنها به باطن مردی نگاه می‏کند می‏گوید از این پس، هیچ خیری در مجلس ما نیست. بارالها حقیقتاً توبه کرده‏ایم. آنها همان «ابدالی» هستند که خداوند متعال در کتاب عزیزش آنها را (چنین) توصیف کرده است:
إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ 3
(حقیقتاً خداوند توبه کنندگان و طهارت جویان را دوست دارد)
همانندان آنها هم از آل محمد(ع) هستند4.

جابر جعفی هم در حدیثی طولانی از امام باقر(ع) نقل می‏کند:
«سفیانی سپاهی را به کوفه اعزام می‏کند که 70000 نفر هستند. آنها اهل کوفه را به مصایب کشتار، اعدام و اسارت مبتلا می‏کنند. در این زمان است که پرچمهایی از ناحیه خراسان نمایان می‏شوند که منازل را به‏سرعت سپری می‏کنند و در میان آنها یکی از اصحاب حضرت مهدی(ع) وجود دارد. پس از آن مردی از موالی ساکن کوفه به همراه جمعی از ضعیفان شورش می‏کند که سپاه سفیانی او را در بین حیره و کوفه می‏کشند5.»

امام صادق(ع) هم طی روایتی طولانی می‏فرمایند:
«آن واقعه اتفاق نخواهد افتاد، تا این‏که یکی از شورشیان از نسل ابوسفیان سر به طغیان بردارد و به مدت بارداری یک زن؛ یعنی 9 ماه حکومت کند و چنین نخواهد شد تا این‏که یکی از فرزندان »شیخ« قیام کند و او را درون نجف پس از سیرش می‏کشند. واللَّه گویی که نیزه‏ها و شمشیرها و کالاهای همراه آنها (الآن در مقابلم هستند و) دارم به آنها نگاه می‏کنم که در کنار دیواری از دیوارهای نجف در روز دوشنبه‏ای آنها را نهاده‏اند و روز چهارشنبه شهید می‏شود6.»
اصبغ بن نباته در حدیث بلند دیگری از امیرالمؤمنین(ع) روایت می‏کند که فرمودند:

«... و حصار کشیدن در اطراف کوفه به وسیله نگهبانی و کندن خندق و از بین بردن سه گوش خانه در بن‏بستهای کوفه و تعطیلی مساجد به مدت 40 شب و پیدا شدن هیکل و تکان خوردن سر پرچم در اطراف مسجد اکبر که قاتل و مقتول هر دو به آتش افکنده می‏شوند و کشتار سریع و مرگ ناگهانی و کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه در میان 70 (نفر)7.»

از آن حضرت باز نقل شده که:
«70 نفر از صالحان (عالمان دینی) که سر دسته‏شان مرد با منزلتی است کشته خواهند شد که او را (سفیانی) می‏کشد و خاکسترش را در میان جلولا و خانقین برباد می‏سپرد و این پس از آن است که در کوفه 4000 نفر را کشته است8.»


از امام صادق(ع) هم چنین نقل شده است:
«گوییا (هم عصر) با سفیانی هستم که بارَش را در میدانهای شما پهن کرده و سخنگوی او ندا در می‏دهد که هرکس سر شیعه‏ای از شیعیان علی را بیاورد، 5000 درهم (جایزه) می‏گیرد. پس همسایه به همسایه‏اش حمله می‏کند و می‏گوید این از آنهاست. گردنش را می‏زند و 1000 درهم (جایزه) را می‏گیرد. فرمانروایی شما هم در آن زمان از آن حرامزادگان است. گوییا آن مرد آبله رو را می‏بینم. پرسیدند او کیست؟ فرمودند: مردی که به عنوان یکی از شما و هم عقیده با شما (عرب و مسلمان) وارد صحنه می‏شود. او شما را خوب می‏شناسد ولی شما او را نمی‏شناسید پس شما را محاصره کرده و یک یک دستگیر می‏کند و نابود می‏سازد و او زنازاده‏ای بیش نیست9.»

حضرت علی(ع) هم فرمودند:
«وقتی سپاه سفیانی به سوی کوفه حرکت کند، به طلب اهل خراسان گسیل می‏شوند که اهل خراسان هم به جست‏وجوی حضرت مهدی(ع) قیام کرده‏اند پس (سفیانی) و هاشمی (سید خراسانی) که پرچمهای سیاه را حمل می‏کنند با هم رو در رو می‏شوند. پیشاپیش آنها شعیب بن صالح در حرکت است که در دروازه اصطخر به سفیانی برمی‏خورد در میان آنها جنگی شدید درمی‏گیرد و (صاحبان) پرچمهای سیاه پیروز می‏شوند و سپاه سفیانی متواری می‏شود. پس از آن است که مردم مشتاق و آرزومند حضرت مهدی(ع) می‏شوند و به جستجویش می‏پردازند10. »

2 - آشوبهای منا


احادیث شریف ما از آشوبی که در میان حاجیان طی مراسم حج رخ خواهد داد خبر می‏دهند که در واقع دنباله اختلافات اهالی حجاز بر سر پادشاهی آن دیار است.

امام صادق(ع) فرمودند:
«مردم با هم حج می‏کنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همدیگر و بدون امام انجام می‏دهند. هنگامی که در منا هستند فتنه سختی برمی‏خیزد و همه قبایل برهم می‏شورند. «جمره عقبه» از خون رنگین می‏شود. مردم وحشت‏زده گشته و به کعبه پناهنده می‏شوند11. »

از این حدیث می‏توان فهمید که مردم در آن زمان چندان روابط صمیمانه‏ای با هم ندارند که بلافاصله پس از انجام مناسک حج و یا حتی پیش از اتمام آنها طی انجام «رمی جمرات در منا» که بخشی از مناسک حج است، دسته دسته شده و شورشها شکل می‏گیرد. حاجیان غارت می‏شوند و اموالشان به تاراج می‏رود و خودشان هم کشته می‏شوند و پرده‏های نوامیس مردم دریده می‏شود.

سهل بن حوشب از رسول مکرم اسلام(ص) نقل کرده است که:
«در ماه رمضان صدایی خواهد بود و در ماه شوال درگیری و در ذی‏قعده قبایل با هم به جنگ می‏پردازند و نشانه آن تاراج (در) حج است. جنگی در منا به پا می‏شود و کشتار زیادی طی آن رخ می‏دهد و چنان خون به جریان می‏افتد که به جزیره (جمره) می‏رسد12. »

عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روایت کرده است:
«مردم چنان دچار مرگ و کشتار می‏شوند که به حرم پناه می‏برند پس (از آن) منادی راستگویی ندا در می‏دهد که برای چه جنگ و کشتار به پا کرده‏اید؟ سرور شما فلانی است13. »



3 - کشته شدن صاحب نفس زکیه (از علایم حتمی ظهور)


پس از وقوع مجموعه همه حوادثی که تا به حال از آنها یاد کردیم شعاعهای نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی(ع) فرستاده‏ای از جانب خویش به مکه اعزام می‏کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذی‏الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامه‏ای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت می‏کند که در این نامه خبری از توهین و بی‏احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت می‏کنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را در حالی که بین رکن و مقام ایستاده، شهید می‏کنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص می‏کند و معلوم می‏سازد که حضرت 15 روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بکنند.

چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است - می‏آید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی(ص) اعدام می‏کنند.

امام صادق(ع) فرمودند:
«کشته شدن نفس زکیه از علایم حتمی (ظهور) است14.»

«ابو بصیر هم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند روایت کرده است:
حضرت مهدی(ع) به یاران خویش می‏فرمایند: ای قوم (همراهان) اهالی مکه مرا نمی‏خواهند ولی برای آن‏که حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفه‏ام عمل کرده باشم (یکی از شما را) به سوی آنها می‏فرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او می‏فرمایند: به سوی اهل مکه برو و بگو: ای اهالی مکه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی(ع)) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده وآزار رسانده‏اند و ما را سرکوب کرده‏اند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پیامبر(ص) گرفته‏اند. از شما طلب یاری می‏کنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد این پیام را رساند به سوی او می‏آیند و مابین رکن و مقام او را که نفس زکیه است می‏کشند (سر می‏برند)15. »

امیرالمؤمنین علی(ع) هم فرمودند:
«آیا شما را از انتهای سلطنت «بنی‏فلان» باخبر کنم؟ کشتن نفس حرام! در روزی حرام در شهر حرام قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد16. »

از امام صادق(ع) هم نقل شده که فرمودند:
«فاصله قیام حضرت مهدی(ع) و کشته شدن نفس زکیه تنها 15 شب است17. »

زرارة بن اعین هم از آن حضرت روایت کرده است که:
«حتماً جوانی در مدینه کشته خواهد شد. »
پرسیدم: «آیا سپاهیان سفیانی او را می‏کشند؟» فرمودند:
«خیر، ولی او را سپاهیان »بنی‏فلان« می‏کشند. قیام کرده و خارج می‏شود تا این‏که به مدینه می‏رسد؛ مردم بدون آن‏که بدانند چه می‏گوید و چه می‏خواهد، او رإ؛ می‏کشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی ستم او را می‏کشند خداوند متعال هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم انتظار فرج باشید18. »

امام باقر(ع) هم فرمودند:
«در آن زمان نفس زکیه در مکه کشته می‏شود و برادرش را در مدینه هلاک می‏کنند19. »

آنکه در مدینه منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام می‏شود از عموزادگان نفس زکیه است. امام صادق(ع) فرمودند:
«مظلوم در یثرب (مدینه) و پسر عمویش در مکه کشته می‏شوند20. »

باز هم تأکید می‏کنیم که نفس زکیه‏ای که کشته شدنش از علایم حتمی ظهور است همان «محمدبن الحسن» است که 15 روز پیش از ظهور حضرت مابین رکن و مقام شربت شهادت را می‏نوشد و در روایات با اسامی و القاب مختلفی نظیر: نفس زکیه21 (شخص بی‏گناه)، مستنصر (طلب کننده نصرت و یاری)22 مرد هاشمی و جوانی از آل محمد(ص)، حسنی23 یاد کرده‏اند.

پی‏نوشتها :
1 . بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142.
2 . منتخب‏الاثر، ص451؛ یوم‏الخلاص، ص280.
3 . البقره، ص222.
4 . بحارالانوار، ج52، ص274؛ الزام‏الناصب، ج2، ص120؛ بشارةالاسلام، صص58 و 69.
5 . الغیبة نعمانی، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ یوم‏الخلاص، ص637.
6 . بشارةالاسلام، ص155.
7 . بحارالانوار، ج52، ص273؛ بشارةالاسلام، ص67؛ یوم‏الخلاص، ص635.
8 . بحارالانوار، ج52، ص220؛ یوم‏الخلاص، ص635.
9 . الغیبة شیخ طوسی، ص273؛ بشارةالاسلام، ص124؛ یوم‏الخلاص، ص703؛ بیان‏الائمه(ع)، ج2، ص612.
10. بشارةالاسلام، ص184؛ یوم‏الخلاص، ص651.
11. الممهدون للمهدی(ع)، ص60؛ یوم‏الخلاص، ص570.
12. منتخب‏الاثر، ص451؛ بشارةالاسلام، ص34؛ یوم‏الخلاص، ص532؛ بیان‏الائمه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.
13. الغیبة نعمانی، ص178.
14. الغیبة نعمانی، ص169؛ بشارةالاسلام، ص119؛ یوم‏الخلاص، ص667.
15. بحارالانوار، ج52، ص307؛ بشارةالاسلام، ص224؛ المهدی(ع) من‏المهد الی‏الظهور، ص368؛ یوم‏الخلاص، ص662؛ بیان‏الائمه(ع)، ج3، ص20.
16. الغیبة نعمانی، ص173؛ بحارالانوار، ج52، ص234؛ الممهدون للمهدی(ع)، ص61.
17. الارشاد شیخ مفید، ج2، 4ص37؛ الغیبة شیخ طوسی، ص271؛ کمال‏الدین و تمام‏النعة، ص649؛ اعلام الوری، ص427؛ بشارةالاسلام، ص128؛ المهدی(ع) من المهد الی الظهور، ص368.
18. بحارالانوار، ج52، ص147؛ بشارةالاسلام، ص117؛ یوم‏الخلاص، ص666.
19. بشارةالاسلام، ص177؛ یوم‏الخلاص، ص665.
20. بشارةالاسلام، ص187؛ یوم‏الخلاص، ص666.
21. طی داستان حضرت موسی در قرآن کریم (آیه 74 سوره کهف) هم آمده است: آیا نفس زکیه‏ای (یعنی مبرّا از گناه) را کشتی؟
22. فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یاری برای حضرت (آل محمد(ص)) و پیروانش آغاز می‏کند.
23. جهت اثبات سیادت وی و اینکه از ناحیه امام مجتبی(ع) هستند.

 


  

91/1/4
11:48 ص

حوادث‌ شش ماه پایانی

منتهی به ظهور بر طبق‌ تقویم‌ سال‌ ظهور


جریانات‌ و اتفاقات‌ ماه‌ محرم

بخش اول


بالاخره با پیگیری حوادث آخرین ماههای غیبت حضرت مهدی(ع) به آخرین روزها رسیدیم و می‏توانیم چشم‏انتظار آن وعده الهی باشیم که در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمین(2) ، صالحان(3) و حتی وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) داده شده و رسول اکرم(ص) (4) در روز غدیر حجةالوداع آن را که به صد و بیست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام کردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:
« اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش برای حضرت مهدی(ع) محافظت می‏کنم (خودم رابرای او نگاه می‏دارم.) (6)»

 آری این همان روز است که آسمانیان پیش و بیش از زمینیان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساخته‏اند؛ چرا که این روز سرآغاز فصل نوین و واقعی حیات زمین و زمان و بشریت است و روز رسیدن به همه خوبیها در سایه اسلام است.
 حوادث این ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقی این ماه قابل بررسی است:
 
 الف) فجر مقدس و صبح موعود


 آن گونه که از احادیث برمی‏آید به دنبال حوادثی که طی ماههای پیش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دینی و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامی رو به سوی حجاز کرده و مخفیانه به دنبال حضرت مهدی(ع) می‏گردند تا با ایشان بیعت کنند. در این اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسی(ع) از ترس آنها که تعقیبش می‏کردند رو به سوی مدینه کرد(8)؛ از مدینه خارج شده و رو به مکه مکرمه نموده و از دست سپاهیان سفیانی بدانجا پناهنده می‏شوند و پس از ایشان هم سیصدوسیزده یار و یاور ایشان از نقاط مختلف جهان بی‏آن که با هم قراری از قبل گذاشته باشند در مکه جمع می‏شوند تا نهضت جهانی خویش را آغاز کنند.


 صبح شنبه‏ای که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) دو رکعت نماز به جا می‏آورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه غرّای خویش را به گوش جهانیان می‏رسانند و پس از معرفی خویش مردم را به بیعت دعوت می‏کنند و جبرئیل(ع) که در آن زمان به شکل پرنده‏ای سفید رنگ بر ناودان کعبه ایستاده، اولین کسی است که با ایشان بیعت می‏کند و به دنبال آن هم سیصدوسیزده یاور شریف حضرت و باقی مؤمنان و صالحانی که به مکه آمده‏اند تا به یاری حضرت بپردازند و همگی آماده جهاد و شهادتند. اینها مجموعاً ده‏هزار نفر سپاهیان حضرت را تشکیل می‏دهند و با حضرت پیمان می‏بندند.


 یونس‏بن ظبیان نقل می‏کند که امام صادق(ع) فرمودند:
 «شب جمعه، خداوند متعال مَلَکی را به آسمان دنیا می‏فرستد. وقتی که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالای بیت المعمور قرار گرفته می‏نشیند و برای هر کدام از پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانی می‏گذارد و ایشان هم از آنها بالا می‏روند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع می‏گردند و به دنبال آن درهای آسمان گشوده می‏شود و پس از زوال خورشید(9) پیامبر(ص) می‏فرمایند:
بار پروردگارا! این وعده‏ای که در کتاب خویش دادی وگفتی:
 »خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان ایشان حاکمان زمین و دین مرضی خویش کند.«
 اشاره به آیه نازل شده در روز غدیر: «الیوم اکملت لکم و رضیت لکم الاسلام دینا« 
 یعنی اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبدیل کند.


 پس از ایشان ملائکه و پیامبران هم، چنان می‏گویند. آن چهار نور مقدس به سجده می‏افتند و حضرت (رسول(ص)) باز می‏فرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد می‏کند که آن روز معلوم است.(10)»


 احادیثی را که اشاره به این حادثه بزرگ دارند می‏توان در چند دسته خلاصه کرد:


 
 1- روز قیام و نقطه آغاز نهضت جهانی حضرت


 شنبه‏ای را که مصادف با عاشورا شده است برخی احادیث روز ظهور حضرت برشمرده‏اند:
 ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمودند:
 «[حضرت مهدی(ع)] در روز عاشورا که روز شهادت سیدالشهدا(ع) است، قیام می‏کنند. گوییا در آن شنبه‏ای که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالی که بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل در مقابل ایشان، برای بیعت ندا در دهد و شیعیان حضرت، زمین را با طی‏الارض زیر پا می‏نهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ایشان بیعت می‏کنند و خداوند هم به وسیله او جهان را مملو از عدالت می‏کند آن گونه که آکنده از ظلم و جور گشته است.(11)»


 علی‏بن مهزیار هم از امام پنجم(ع) نقل کرده است که:
 «گوییا با حضرت مهدی(ع) در روز شنبه‏ای که عاشورا است و بین رکن و مقام ایستاده هستم.(12) »


 2- جمع شدن یاران حضرت در مدتی کوتاه


 امام صادق(ع) در این رابطه به مفضل‏بن عمر، فرمودند:
 «ایشان به تنهایی ظهور می‏کنند و به تنهایی به سوی کعبه رفته و وارد آن می‏شوند و به تنهایی شب را سپری می‏کنند. پاسی از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالی که به صف ایستاده‏اند، بر ایشان نازل شده و جبرئیل به حضرت عرضه می‏دارد:
« سرور من گفته‏ات مقبول و امرت نافذ است. »


 حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] می‏فرمایند:
 «حمد و سپاس از آن خداوندی است که وعده‏اش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هر کجای بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عمل‏کنندگان، خوب [و زیبا] است.(13) »


سپس میان رکن و مقام ایستاده و فریاد کشیده و با صدای بلند می‏فرمایند:
« ای جمعیت یاران و نزدیکان من و ای کسانی که خداوند آنها را برای یاری من از پیش از ظهورم بر پهنه گیتی ذخیره کرده بود! مطیعانه به سوی من آیید. »


 فریاد حضرت به گوش آنها می‏رسد، در حالی که برخی از آنها در محراب و برخی هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکنده‏اند. همین یک فریاد را همگی می‏شنوند و آن را اجابت می‏کنند. به یک پلک بر هم زدن همه‏شان در مقابل آن حضرت بین رکن و مقام قرار می‏گیرند. خداوند هم در پی آن به نور امر می‏کند و آن هم ستونی از آسمان تا زمین کشیده می‏گردد و هر مؤمنی بر سطح زمین است آن نور را طلبیده و نور هم به درون خانه‏اش می‏تابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان می‏گردند، هر چند نمی‏دانند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده‏اند و این نور چیست. سپس آن سیصدوسیزده تن که به تعداد صحابه پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر می‏باشند در حالی که در مقابل حضرت ایستاده‏اند، صبح خویش را آغاز می‏کنند.(14) »

 باز در حدیث دیگری از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
 « هنگامی که به حضرت مهدی(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانی خداوند متعال) خوانده و سیصدوسیزده یار ایشان همانند جمع شدن ابرهای پاییزی به گرد ایشان می‏آیند که آن پیشقراولان یاران حضرتند که برخی از آنها شبانه از بستر خود جدا می‏شوند تا صبح در مکه باشند و برخی از آنها در طول روز آشکارا بر اَبرها سوار می‏شوند که حضرت نام آنها و پدران و نسب‏هایشان را می‏دانند(15)و(16). »


 مفضل بن عمر که راوی این حدیث هم است، می‏پرسد: کدام یک از این دو ایمان بالاتری دارند؟ حضرت پاسخ می‏دهند:
« آنکه روز بر ابرها سیر می‏کند و آنها ناپدید می‏شوند و این آیه در شأن ایشان نازل شده است: «هر جا که باشید خدا همه‏تان را می‏آورد و جمعتان می‏کند.«


 ابو بصیر هم از ایشان چنین روایت می‏کند که:
 «آنها سیصدوسیزده مرد به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در یک شب جمعه در مکه جمع می‏کند و صبح همگی به نزد ایشان در مسجدالحرام می‏آیند و احدی از آنها [از آمدن] تخلف نمی‏کند. در کوچه‏های مکه به راه می‏افتند تا منزلی برای سکونت خویش بیابند. اهالی مکه از ورود این افراد ناشناس تعجب می‏کنند؛ چرا که از ورود هیچ قافله‏ای جهت حج و عمره و یا تجارت خبری نبوده، لذا بعضی از آنها به هم می‏گویند: جمعیتی را امروز دیدیم که تا به حال آن را ندیده بودیم که [آن گونه از ظاهرشان پیداست] از یک شهر و بیابان [از یک نژاد و تیره و قبیله] نیستند نه شتری دارند و نه هیچ وسیله دیگری. آنها که مشغول این صحبتها هستند و به درهای [خانه‏های] خود نزدیک می‏شوند مردی از قبیله بنی مخزوم، وارد می‏شود از مردم عبور می‏کند و به نزد رئیس آنها می‏رود و می‏گوید: دیشب خواب عجیبی دیدم که از آن می‏ترسم و قلبم پریشان گشته است. رئیس به او می‏گوید: خوابت را تعریف کن. می‏گوید: ابری از آتش را دیدم که از اعماق آسمان نمایان شد و مدام پایین می‏آمد تا این که به کعبه رسید و دور آن چرخی زد. در آن ابر ملخهایی با بالهای سبز رنگ بود و آن قدر که خدا خواست،به دور کعبه طواف می‏کردند. سپس به شرق و غرب پریدند و به هیچ شهری نمی‏رسیدند، مگر آن که آن را می‏سوزاندند و از هیچ آبادی گذر نمی‏کردند، جز آن که آن را منهدم می‏نمودند. از خواب پریده و بر خود لرزیدم. الآن هم پریشان و ترسانم. مردم (به او) می‏گویند: ما آنها را دیده‏ایم و بیا به نزد فلان مرد ثقفی برویم، تا خوابت را تعبیر کند.(17) و(18)

 پس از آن که خواب را برای مرد ثقفی تعریف کرد، او هم می‏گوید: [خواب] عجیبی دیده‏ای! دیشب لشکری از لشکریان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. می‏گویند: عجیب است؛ آنها را امروز دیده‏ایم و سپس آنچه را دیده‏اند به او گزارش می‏کند و از نزد او می‏روند. تصمیم می‏گیرند که بر آنها یورش برند حال آن که خداوند دلهایشان را پر از ترس و هراس از ایشان گردانیده است. برخی به بقیه دستور می‏دهند: در مورد آنها عجله نکنید. آنها که تا کنون مرتکب هیچ منکری نشده‏اند و خلافی از آنها دیده نشده. شاید برخی از آنها، هم قبیله‏ای شما باشند؛ اگر چیزی از آنها دیدید بعد شما می‏دانید و آنها. این جمعیتی که ما می‏بینیم اهل عبادتند و چهره‏های خوب [و نورانی] دارند، مضاف بر این که آنها در حرم امن الهی هستند که تا وقتی کسی مرتکب خلافی نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملی انجام نداده‏اند که بهانه جنگ با آنها را فراهم کرده باشد.


 سرپرست مردم که مردی از قبیله مخزوم است می‏گوید: ما که مطمئن نیستیم این جمعیت پشتوانه‏ای [اعم از نیرو و امکانات] نداشته باشند. اگر [چنین ذخیره و عقبه‏ای داشته باشند و این مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقیقت وجودی و عظمت نیرویشان مشخص می‏شود [و خواب دوستمان تعبیر گشته و نمی‏توانیم بر آنها فایق آییم]. حال که از حیث نیرو و امکانات در سطح پایینی هستند و پیش از آن که نیروهای کمکی به آنها ملحق شوند، حمله کنید. آنها به نزد شما در مکه آمده‏اند و به سَروَری می‏رسند و مطمئنم که خواب این رفیق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گوارای وجودشان قرار دهید [بگذارید در شهر باشند و هر چه می‏خواهند بکنند] و بنشینید و نظرات و شرایط موجود را بررسی کنید.


 شخصی از میان آنها می‏گوید: اگر نیروهای کمکی آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبی دارند و نه سنگری که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اینجا غریبند اگر سپاه آنها بیایند، اول به آنها حمله می‏کنید و [شکست دادن آنها] به راحتی نوشیدن آبی گواراست. تا پاسی از شب گذشته مشغول این صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مسلط می‏کند [لذا برای خوابیدن پراکنده می‏شوند] و دیگر پس از آن تا فردا اجتماعی نخواهند داشت تا این که حضرت مهدی(ع) قیام کنند. [حضرت و یارانشان هم] چنان یکدیگر را ملاقات می‏کنند که گویی از یک پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسیده‏اند.


 قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در میان باقی یاران جایگاه ویژه و ممتازی دارند که آنها پیش از بقیه به حضرت می‏پیوندند ولیکن در انتها همگی پروانه‏وار به گرداگرد آن شمع پر نور الهی جمع گشته و می‏گردند تا به زودی جهان را از برکات وجودی خویش بهره‏مند سازند.

 

3- اولین خطبه حضرت مهدی(ع) پس از ظهور


 صبح شنبه عاشورای موعود - که بناست حضرت ظهور کنند - وارد مسجدالحرام می‏شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا می‏آورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته و با تکیه بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را چنین انشاء می‏کنند:


 پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان سلام‏اللَّه علیهم اجمعین، ایشان چنین می‏فرمایند:
 «ای مردم! ما برای خداوند [از شما] یاری می‏طلبیم و کیست که ما را یاری کند؟ آری ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی(ص) هستیم و سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به اویم و همین‏طور راجع به نوح و ابراهیم و محمد(ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:


 به درستی که خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست.(19)
من بازمانده آدم و ذخیره نوح  وبرگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد(ص) هستم.
 ... هر کس درباره سنت رسول‏اللَّه(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.
 هر که امروز کلام مرا می‏شنود، به خداوند متعال قسم می‏دهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامی‏اش و حق خودم، از شما می‏خواهم [به ما رو کنید] که من حق قرابت و خویشاوندی رسول‏اللَّه(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم می‏کنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.
 ... از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند.(20)»
 سپس حضرت دستهایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه می‏دارند:
« أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
 کیست آن که وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند؟(21) »

 
 4- انصار (یاوران) و بیعت ایشان با حضرت


 پس از آن که حضرت گفتار خویش را به پایان می‏برند،[ پلیسها و شرطه‏های حرم] تلاش می‏کنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادت برسانند و یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت قدم پیش نهاده و شر آنها را از امام(ع) دفع می‏کنند. جبرئیل هم پشت کعبه به عنوان اولین نفر با امام(ع) بیعت می‏کند و پس از او سیصدوسیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان می‏بندند.


 امام صادق(ع) به مفضل به عمر فرمودند:
« ای مفضل! حضرت مهدی(ع) پشتش را به حرم می‏کنند و دستش را که سفیدی خیره کننده‏ای دارد، جهت بیعت دراز می‏کند و می‏فرماید: این دست خدا و از سوی خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت می‏کنند:
 »آنها که با تو بیعت می‏کنند در حقیقت با خدا بیعت کرده‏اند دست قدرت الهی مافوق قدرت آنهاست و هر که بیعتش را بشکند به ضرر خودش است».(22)


 اولین کسی که دستش را می‏بوسد، جبرییل است و به دنبال او ملائکه و نجبای اجنه و سپس، برگزیدگان صبح در مکه و مردم می‏گویند این مردی که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتی که با او هستند کیانند و آن نشانه بی‏سابقه‏ای که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حول و حوش طلوع آفتاب اتفاق می‏افتد.(23)»

 امام باقر(ع) هم می‏فرمایند:
« گوییا با حضرت مهدی(ع) هستم؛ در روز عاشورایی که شنبه است. در حالی که بین رکن و مقام ایستاده است، جبرئیل ندا می‏دهد: بیعت برای خداست (البیعة للَّه) پس خداوند [زمین] را همان گونه که پر از ظلم و جور شده است، مملو از عدالت می‏کند.(24)»

 محمدبن مسلم هم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند:
«  گویا جبرئیل به صورت پرنده‏ای سفید درآمده و اولین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت می‏کند و پس از آن سیصدوسیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت می‏آید که برخی در رختخواب‏شان ناپدید می‏شود که حضرت علی(ع) فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخواب‏هایشان» و این گفته الهی است که:
 «در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همه شما را می‏آورد.(25)»
منظور از خیرات در این آیه ولایت ما اهل بیت است.(26) »


 مفضل بن عمر هم از ایشان چنین روایت کرده است:
 «خداوند متعال جبرئیل(ع) را می‏فرستد تا این که به نزد او بیاید بر حجر اسماعیل در نزدیک کعبه فرود آمده و به او می‏گوید: به چه دعوت می‏کنی؟ حضرت مهدی(ع) او را باخبر کرده و جبرئیل هم می‏گوید: من اولین کسی هستم که با تو بیعت می‏کنم دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بیعت] می‏کشد. سیصد و اندی مرد هم به نزد او می‏آیند و با او بیعت می‏کنند. او هم آنقدر در مکه می‏ماند که ده‏هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوی مدینه حرکت می‏کند.(27) »

 و امام باقر(ع) بنا بر نقل جابر جعفی می‏فرمایند:
« بین رکن و مقام سیصد و اندی به تعداد اهل بدر با حضرتش بیعت می‏کنند و در میان آنها نجیبان مصری و ابدال شامی و اخیار عراقی دیده می‏شوند.(28) »

 مفاد این پیمان نامه و بیعت را حضرت علی(ع) چنین بیان کرده‏اند:
 «از یارانش پیمان می‏گیرد که: دزدی و زنا و فحاشی به هیچ مسلمانی نکنند، خون کسی را به ناحق نریزند و به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند و به خانه‏ای حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا و نقره و گندم یا جویی را [برای خویش] انبار نکنند، مال یتیم رانخورند و به آنچه نمی‏دانند شهادت ندهند و هیچ مسجدی را خراب نکنند آنچه را که مست کننده است، ننوشند؛ خز و ابریشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنس‏بازی نکنند، گندم و جو را انبار نکنند و به کم راضی و طرفدار پاکی و گریزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و لباس‏های خشن بپوشند و خاک را متکای خویش سازند و آن‏گونه که شایسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود هم متعهد می‏شود که همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آن گونه باشد که آنها می‏خواهند و به کم راضی باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آن‏گونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانی اختیار نکند(29) »

5- ندا و فریاد به نام حضرت مهدی(ع)


 پس از اتمام مراسم بیعت جبرئیل(ع) برخاسته و به نام حضرت در دنیا بانگ می‏زند.
 ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روایت کرده است:
 «اولین کسی که با حضرت مهدی(ع) بیعت می‏کند جبرئیل است. به صورت پرنده‏ای سفید رنگ فرود آمده و با ایشان بیعت می‏کند. سپس یک پایش را روی کعبه، پای دیگرش را روی بیت‏المقدس می‏نهد و با صدایی گویا و فصیح ندا در می‏دهد:
 فرمان خداوند رسید. درباره آن شتاب نکنید.(30)

 ذیل دو آیه:
 وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ

یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (31)
( با دقت بشنو آن روزی که منادی از جایی نزدیک ندا در می‏دهد

 آن روز که آن صدای به حق را بشنوید، همان روز خارج شدن است.) »
 امام صادق(ع) فرمودند:
« منادی به نام حضرت مهدی و پدرشان(ع) ندا در دهد و منظور از صیحه در این آیه، فریادی آسمانی است و آن، روز (زمان) خروج (و قیام) حضرت مهدی(ع) است.(32) »

 در ادامه حدیث یاد شده که سهل (شهر)بن‏حوشب از رسول‏اللَّه(ص) نقل کرده، آمده است:
 «در ماه رمضان، صدایی خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذی‏الحجه، قبیله‏ها با هم می‏جنگند و در ذی‏الحجه، حاجیان تاراج می‏شوند و در محرم منادی از آسمان ندا در دهد: آگاه باشید که فلانی برگزیده خداوند در میان آفریدگانش است. سخنانش را بشنوید و اطاعت کنید.(33) »

 مفضل بن عمر هم از امام صادق(ع) در این رابطه، روایت کرده است:
 «در آن روز (عاشورا) وقتی خورشید طلوع کرد و نورافشانی نمود، کسی از قرص خورشید به زبان عربی فصیحی، خطاب به مردم و بر ایشان فریادی می‏کشد که تمام آنها که در آسمانها و زمینها هستند، می‏شنوند: «تمام مخلوقات! این مهدی آل محمد(ع) است» و او را به نام و کنیه جدش رسول‏اللَّه (ص) و نسبش می‏خواند و گوش هر زنده‏ای این صدا را می‏شنود. تمام مخلوقات در بیابان و شهرها و دریاها و خشکیها بدان روی می‏کنند و با هم در این رابطه گفتگو می‏کنند و از هم درباره آنچه شنیده‏اند می‏پرسند.(34) »

 امام رضا(ع) هم در این رابطه فرمودند:
 «..... او همان کسی است که منادی از آسمان برای دعوت به او چنان ندایی در دهد که همه ساکنان زمین آن را بشنوند که آگاه باشید، حجت خداوند متعال پهلوی کعبه ظهور کرده است با او بیعت کنید که حق با او و در او (و در این تبعیت) است.(35) »

 لازم است این مطلب را متذکر شویم که از مجموعه احادیثی که تا کنون برشمردیم، چنین برمی‏آید که سه ندای آسمانی در مورد حضرت شنیده می‏شود.


 ندای اول: در ماه رجب که خود، سه نداست.
 ندای دوم: در ماه رمضان (شب بیست‏وسوم - صیحه آسمانی).
 ندای سوم: در ماه محرم (روز عاشورا که روز قیام است).


 پس از این ندا و بیعتی که انجام می‏شود، حضرت مهدی(ع) کاملاً بر مکه مسلط شده و در آنجا منتظر می‏مانند تا سپاهیان ده هزار نفری ایشان، همگی در اطراف شان جمع شوند. دراین مدت حضرت از فرصتهایی که به دست آورند و ارتباطاتی که با اقوام و ملل مختلف در مکه برقرار می‏کنند، برای زمینه‏سازی نهضت جهانی خویش بهره می‏برند، مضاف بر این که ایشان اصول و قوانین مربوطه به سپاه خویش را بر ایشان تبیین می‏کنند و در مکه هم دست به برخی اقدامات می‏زنند که به طور خلاصه از این قرارند:
 1-باز گرداندن محدوده مسجدالحرام به همان حدودی که حضرت ابراهیم(ع) برای آن تعیین کرده بود.
 2- باز گرداندن مقام حضرت ابراهیم(ع) به جای اصلی و اولیه خویش

 

ادامه دارد


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ