91/1/13
9:9 ع
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه شعبان
در این ماه، روحیة آمادگی آمیخته به ترس و هراسی در جهان اسلام نمایان میشود که ناشی از بروز آن دسته از جریانات سیاسی است که در یک عرصه با هم به تاخت و تاز مشغولند که از ماه رجب به مرور رو در روی هم قرار گرفتهاند.
به طور کلی دو جریان در این ایام در حال شکل گرفتن است: جریان یاوران حضرت مهدی(ع) (یمانی از یمن و سید خراسانی از ایران) و جریان سفیانی که بر رقبای خویش «اصهب» و «ابقع» فایق آمده و پس از این پیروزی با رومیان و یهودیان (غرب) هم پیمان گشته است.
در ماه شعبان جریانات از هم جدا شده و مردم هم از کنار یکدیگر پراکنده میشوند و به همین علت است که در احادیث نشانهها و حوادث دوران ظهور، خاورمیانه همانند میدان مبارزه و جنگهای متعدد و با کشتههای بسیار ترسیم شده است. ساکنان این منطقه هم که مسلمانان هستند در شرایط گرفتاری و سختی و ناراحتی به سر میبرند که نتیجه عدم ثبات سیاسی کشورهای منطقه است و به زودی هم آتش جنگ جهانی بزرگی برافروخته خواهد شد.
ابوبصیر نقل میکند که از امام صادق(ع) درباره ماه رجب پرسیدم. حضرت فرمودند:
«پیش از اسلام (دوران جاهلیت) آن را ـ یعنی ماه رجب را ـ بزرگ میشمردند و در آن جنگ نمیکردند (نام آن را ماه خالی از ندای جنگ نهاده بودند).»
ابو بصیر میگوید:
« پرسیدم شعبان؟»
ـ« امور در آن از هم جدا میشود؛»
ـ «(ماه) رمضان چطور؟»
ـ« ماه خداوند تبارک و تعالی است که در آن به نام صاحب شما، حضرت مهدی(ع)، و پدرش ندا در دهند.»
ـ «شوال؟»
ـ« در آن مردم پراکنده شوند.»
ـ« ذیالقعده؟»
ـ «در آن مینشینند؛»
ـ «ذیحجة؟»
ـ« آن ماه خون است؛»
ـ «پس محرم (چطور خواهد بود؟)»
ـ «در آن حلال را حرام کرده و حرام را حلال میگردانند. »
ـ« صفر و ربیع(الاول و الثانی)؟ »
ـ «در آن ننگی (مرگ) زشت (وحشتناک) و امری عظیم خواهد بود. »
ـ «جمادی (الاول و الثانی)؟ »
ـ« از ابتدا تا انتهایش فتح و پیروزی است. 1»
ابو حمزه ثمالی از قول امام باقر(ع) نقل کرده که فرمودند:
«وقتی شنیدید که مردم شام دچار اختلاف شدهاند، از آنجا فرار کنید که فتنه و کشتار به جانش افتاده است.»
گفتم به کجا فرار کنیم؟ فرمودند:
«مکه بهترین جایی است که مردم بدانجا بگریزند. 2»
در روایتی که در روضة الکافی آمده و این رویدادها را توصیف کرده و مردم را متوجه وظایفشان در آن زمان و شرایط میکند آمده است:
«وقتی ماه رجب شد با نام خداوند متعال روی کنید و اگر دوست داشتید که تا شعبان به تأخیر بیندازید، ضرر نمیبینید و اگر دوست داشتید که در میان اقوام و خویشانتان پناه بگیرید (روزه بگیرید) شاید برای شما بهتر (محکمتر) باشد سفیانی هم به عنوان یک نشانه برای شما کافی است. 3»
در این حدیث اجازه داده شده است که شتاب کردن در مسافرت تا پایان ماه رمضان به تأخیر انداخته شود. و امام باقر(ع) برای راهنمایی کردن شیعیان خویش در قسمتی از آن حدیثی طولانی چنین فرمودهاند:
«سفیانی برای شکنجه کردن دشمنان شما کافیست و او از جمله نشانههایی برای شماست (برای فهم نزدیکی ظهور). علیرغم اینکه این فاسق شورش کرده شما یک یا دو ماه پس از خروج او از جای خود تکان نخورید؛ ناراحتی به شما نخواهد رسید تا اینکه جمع زیادی از غیر شما (غیر شیعیان) را بکشد (اشاره به معرکه قرقیسیاست).»
برخی از اصحاب گفتند: با عیال (زن و فرزند) خود در آن زمان چه کنیم؟ فرمودند:
«مردان خویش را از سفیانی پنهان کنید؛ چرا که او کینه و حرص شیعیان را به دل دارد ولی زنان انشاءالله ناراحتی به آنها نخواهد رسید.»
پرسیدند: «پس مردان به کدام سو خارج شوند و از دست او به کجا فرار کنند؟» فرمودند:
«در مدینه چه میتوانید بکنید در حالی که سپاهیان آن فاسق بدانجا روی میکنند. ولی شما به مکه بروید که محل اجتماع شما آنجاست و فتنة او به مدت حمل یک زن یعنی 9 ماه طول میکشد و انشاءالله بیش از این اجازه نخواهد یافت. 4»
پینوشتها :
1- بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص686.
2- بحارالانوار، ج52، ص271؛ السفیانی، فقیه، ص123.
3- بحارالانوار، ج52، ص302؛ السفیانی، ص122.
4- الغیبة، نعمانی، ص203؛ السفیانی، ص122.
91/1/13
9:9 ع
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه رمضان
بخش اول
در این روزها امت اسلامی به خاطر جنگها، فتنهها و کشتارها ضعف سیاسی جدی پیدا کرده و قوای بیگانه (رومیان) هم وارد منطقه شدهاند. نشانههایی در آسمان پدیدار شده است که امید را در دل مؤمنین شکوفا کرده و از این پس جریان حضرت مهدی(ع) اصلیترین اشتغال ذهنی مردم سراسر زمین میشود؛ چرا که این آیات و دلایلی که در این ماه نمایان میگردد به حدی است که بشریت نمیتواند از آن چشمپوشی کند مانند:
1- خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی در زمان غیر عادی
یکی از مظاهر قدرت الهی که در قالب سنن معجزات جلوهنمایی کرده و اشارة مخصوصی را برای توجه آن دسته از مؤمنان که مخلصانه منتظر ظهور بودهاند به ارمغان میآورد، کسوف خورشید در روز سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان و خسوف ماه در بیست و پنجم همان ماه است.
علت پدید آمدن این دو نشانه پیش از ظهور که خلاف روال عادی بوده و از اول خلقت آدم تا آن زمان نمونهاش دیده نشده، از این قرار است:
الف) رسوخ و عمق یافتن نظریه مهدویت و اعتقاد به حضرت در میان تمام مسلمانان؛
ب) متوجه کردن مؤمنان مخلص به نزدیکی ظهور.
«ثعلبة ازدی» از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمودند:
«دو نشانه پیش از ظهور قائم(ع) خواهد بود: خورشیدگرفتگی در نیمه ماه رمضان و ماهگرفتگی در آخر آن.»
به حضرت عرض کردم:« یابن رسولالله خورشید در انتهای ماه کسوف میکند و ماه در نیمة آن خسوف.»
حضرت فرمودند:
«خودم میدانم چه میگویم؛ این دو نشانهای است که از زمان فرود آمدن آدم (از بهشت به زمین) سابقه نداشته است. 5»
«ورد بن زید اسدی» برادر «کمیت» هم از آن حضرت(ع) نقل کرده که فرمودند:
«پیش از این امر (ظهور) ماه گرفتگی خواهد بود؛ که پنج روز مانده (به انتهای ماه) و خورشید گرفتگی در روز پانزدهم که هر دو در ماه رمضان خواهد بود و به این ترتیب حساب منجمان به هم میریزد.»
ابوبصیر هم از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند:
«نشانة قیام حضرت مهدی(ع) کسوف خورشید در بیست و سوم یا چهاردهم ماه رمضان است. 6»
خسوف ماه معمولاً به جهت قرار گرفتن زمین در میان خورشید و ماه رخ میدهد که زمان آن هم در نیمة ماههای قمری است. کسوف خوشید هم غالباً زمانی مشاهده میشود که ماه بین زمین و خورشید قرار گیرد و زمان آن هم در آخر ماههای قمری است. چنین حادثهای (که دچار بدأ 7 هم نخواهد شد) در زمانی غیر از زمان عادی آن ـ بنا برگفته روایات ـ با فرض احتمالات زیر ممکن میشود:
احتمال اول: این قضیه معجزهگونه و از طریق یکی از اسباب و علل عادی (وناشناخته) انجام شود.
البته با اختلافی ساده و آن هم آگاهی ما از زمان وقوع آن است، که البته طریقه حدوث این اعجاز یا کیفیت شکلگیری را نمیتوانیم تصور کنیم و همین قدر کافی است که بدانیم این معجزه انجام میشود و آن هم معجزهای که از زمان هبوط حضرت آدم(ع) تا کنون سابقه نداشته است و لذا محاسبات ستارهشناسان را برهم میزند.
احتمال دوم: به واسطة ممانعت جسمی بزرگ رخ میدهد.
ممکن است یکی از اشیاء سرگردان در فضا (بنا بر گفته دانشمندان) به منظومة شمسی نزدیک شده و با قرار گرفتن در مقابل خورشید مانع رسیدن آفتاب به زمین شود و کسوف پس از ده روز پیش بیاید و همین شیء در اواخر ماه هم که ماه به شکل هلال دیده میشود در برابر آن قرار گیرد و بر حسب سرعت و حجم آن شیء خسوف کلی یا جزیی رخ دهد. از جمله نشانههایی که برای ظهور ذکر شده است و بیارتباط با این بخش از مطالب نیست این است که نور خورشید از زمان طلوعش تا 23 از روز ناپدید میشود که این به جهت آن است که شیء فضایی بین خورشید و زمین قرار گرفته و به مدت 23 از طول روز مانع رسیدن آفتاب 8 به زمین میشود که بالطبع با کسوفی که از یک تا سه ساعت طول میکشد، متفاوت است.
احتمال سوم: به جهت تغییرات درونی خود خورشید.
تعبیر علمی این مطلب از این قرار است که ممکن است انفجارهای عظیم یا تغییرات فیزیکی خاصی در خورشید پدید آید طوری که مدت مشخصی اشعه خورشید به اطراف پراکنده نگردد و یا اینکه انفجارهای پشت سر هم ماه رمضان در خورشید، کسوف اواسط ماه را به دنبال داشته باشد و در آخر ماه که از ماه هلالی بیش پیدا نیست، خسوف را؛ که این احتمال نزدیکترین و جدیترین احتمالات است خصوصاً اگر این دو را به آیات و نشانههایی که از آسمان است و در بحث حوادث ماه رجب به آنها پرداختیم، ضمیمه کنیم، میتوان آنها را هم با این احتمال توجیه کرد: توقف خورشید در زمان سفیانی ممکن است که ناشی از انفجاری قوی در خورشید باشد که مانع حرکت کردن خورشید شود یا حرکت آرامی که مانند بازگشت عمل آن برای مدت دو یا سه ساعت باشد یا ظاهر شدن بدنی نمایان در قرص خورشید (از جمله حوادث ماه رجب) هم ممکن است ناشی از انفجاری قوی در خورشید باشد که وقتی در سطح خورشید گسترش یابد به شکل سینه و صورت انسان به نظر برسد. دانشمندان متأخر به حدوث چنین جریانی در خورشید که در حدیث هم میتوان تأکید بر چنین مطلبی را یافت اشاره کردهاند.
امیرالمؤمنین(ع) طی حدیثی طولانی پس از ذکر صیحه و ندای آسمانی ماه رمضان (در بیست و سوم ماه) میفرمایند:
«از فردای آن، هنگام ظهر خورشید رنگارنگ و سپس زرد شده و در نهایت سیاه و تاریک میشود. 9»
تاریکی خورشید خود دلیل روشنی است برای وقوع خسوف ماه در روز (بیست و پنجم آن ماه رمضان)
و شاید این تفسیر بهترین تفسیر علمی و نزدیکترین احتمال به واقعیت باشد که احدی پیش از این بدان اشاره نکرده است و پس از تفکر جدی و عمیق در باب نشانههای ظهور و آیات آسمانی که الزاماً نباید این حوادث معجزه باشند، حاصل شده است. 10
ادامه دارد ...
پینوشتها :
5- الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص374؛ الغیبة، نعمانی، ص181، اعلامالوری، ص429؛ الغیبة شیخ طوسی، ص270، بشارةالاسلام، ص96؛ یومالخلاص، ص516؛ تاریخ مابعدالظهور، ص118.
6- الغیبة، نعمانی، ص182؛ بشارةالاسلام، ص97؛ تاریخ الغیبةالکبری، ص479؛ یومالخلاص، ص517.
7- به زودی در همین مجموعه به مسأله بدأ خواهیم پرداخت.
8- الممهدون للمهدی(ع)، ص37.
9- بحارالانوار، ج52، ص275؛ بشارةالاسلام، صص59 و 70.
10- البته باید توجه داشته باشیم که خود مؤلّف در نهایت آن را احتمال میشمرد و هر چند هم که احتمال قوی باشد باز یقینآور نیست بدین معنا که الزاماً نباید چنین باشد و امکان معجزه بودن این جریانات خالی از وجه نیست؛ چرا که اگر بنا بود به هر حال این مطالب به زودی تفسیر علمی آنها توسط دانشمندان آن عصر بیان شود که دیگر تعبیر کردن از آن به آیه (قرآن از معجزه به آیه تعبیر یاد میکند) چندان موجه نمیباشد و مردم با اتکاء به گفته دانشمندان هیجان خود را نسبت به این جریان از دست داده و مسلمانان هم به عنوان یک حادثه دهشتناک نماز آیاتی خوانده و از آن روی میگردانند و این با آنچه در ابتدای سخن دربارة دو دلیل حدوث این دو حادثه گفته شد متناقض است. به طور خلاصه باید گفت اگر بنا بود که این جریان فوراً تفسیر علمی آن بیان شود نخواهد توانست آیه یا علامتی برای ظهور شمرده شود یا حداقل در احادیث دیگر لازم نبود این همه روی آنها تکیه شود و گذرا به آن اشارهای میکردند. والله اعلم (مترجم).
91/1/13
9:9 ع
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه رمضان
بخش دوم
2- ندای آسمانی صیحه
این نشانه یکی از پنج مورد نشانه حتمی ظهور است.
«صیحه» به صدا و ندا اطلاق میشود و در اینجا منظور ندایی است که شب بیست و سوم ماه رمضان که همان شب قدر است از آسمان شنیده میشود. هر جمعیتی آن را به زبان خویش میشنود و از آن حیران و سرگردان میگردد؛ از شنیدن این ندا خوابیده بیدار میشود؛ ایستاده مینشیند؛ نشسته بر سر جای خود میخکوب میشود نوعروسان از شدت ترس از خلوتگاههای خویش بیرون میآیند. این ندا از جبرئیل امین است، که به زبانی رسا چنین اعلام میکند:
«صبح نزدیک شد1. بدانید که حق با مهدی(ع) و شیعیان اوست».
پس از آن در بعدازظهر (نزدیک مغرب) شیطان لعین در میان زمین و آسمان ندا میدهد که: »آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیان اوست«. ظاهراً مراد از «عثمان»، «عثمان بن عنبسه» یا همان سفیانی است.
ابوحمزه میگوید:« از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا شورش سفیانی از علایم حتمی ظهور است؟» حضرت فرمودند:« آری ندا هم حتمی است...» از حضرت پرسیدم:« این ندا چگونه خواهد بود؟»
فرمودند:«یک منادی اول روز ندا میدهد که حق با آل علی(ع) و شیعیان اوست و در انتهای روز شیطان ندا میدهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوهگویان (باطلگرایان) دچار تردید میشوند.2»
دلیل برخاستن این صدای آسمانی از این قرار است:
الف) توجه دادن مردم به نزدیکی ظهور؛
ب) به وجود آوردن آمادگی درونی در میان مؤمنان مخلص.
توجه به زمان وقوع این نشانه؛ یعنی با فضیلتترین ماه و شب سال - که اقبال و رویکرد دینی مسلمانان به حد اعلای خود میرسد - اهمیت آن را ثابت میکند.
ابوبصیر از امام باقر(ع) چنین روایت میکند:
صیحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا که ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم ندای جبرئیل است برای خلق.
سپس فرمودند:
منادی از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر میدهد و از مشرق تا مغرب صدایش را میشنوند. از ترس آن صدا هیچ خوابیدهای نمیماند؛ مگر اینکه بیدار میشود و ایستادگان همگی مینشینند و نشستگان هم بر دو پای خویش برمیخیزند. خداوند بیامرزد هر که از این صدا عبرت بگیرد. صدا، صدای جبرئیل روحالامین است که در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان بر خواهد خاست. پس از آن شکایتی نداشته باشید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز صدای ابلیس ملعون (شنیده میشود) که ندإ؛ میدهد آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند. چقدر شککنندگان متحیر در آن روز زیادند که در آتش افکنده شدهاند. وقتی صدا را در ماه رمضان شنیدید از آن شکایت نکنید که آن صدای جبرئیل است و نشانه آن این است که به نام قائم و پدرش(ع) ندا میدهد. به طوری که حتی دوشیزگان در خلوتگاههایشان در خانه آن را میشنوند و پدر و برادر خویش را برای خروج (و قیام) تشویق میکنند.
و فرمودند:
«به ناچار این دو صدا باید پیش از قیام قائم(ع) باشد: صدایی از آسمان که صدای جبرئیل است و به نام صاحب این امر و نام پدرش و صدایی که از زمین شنیده میشود و آن صدای ابلیس است که به نام فلانی ندا میدهد که مظلومانه کشته شد ولی با آن به دنبال فتنه است. پس شما ندای اول را اجابت و اطاعت کند و از دومی و از اینکه به فتنهاش افکنده شوید، بپرهیزید.»
سپس پس از بیان بخش زیادی از حدیث فرمودند:
«وقتی که بنیفلان در میان آنها اختلاف افتاد؛ در آن زمان چشم انتظار فرج باشید و فرج شما تنها در اختلاف بنیفلان است. پس وقتی دچار اختلاف شدند منتظر صیحه در ماه رمضان باشید و (پس از آن) قیام قائم(ع) که خداوند هر چه را بخواهد به انجام میرساند.3»
عبداللَّه بن سنان میگوید:« نزد امام صادق(ع) بودم که شنیدم مردی از دیار هَمدان به حضرت عرض کرد: عامه (اهل سنت) ما را سرزنش میکنند و میگویند شما گمان میکنید که منادی از آسمان به نام صاحب این امر ندا درمیدهد. حضرت که تکیه داده بودند خشمگین شدند، جلوتر آمدند و نشستند. سپس فرمودند:
«آن را از من روایت نکنید و از پدرم روایت کنید که دیگر هیچ عیبی برای شما نخواهد داشت. شهادت میدهم که از پدرم(ع) شنیدم که میفرمودند: «واللَّه! این مطلب در قرآن به وضوح بیان شده است آنجا که میگوید:
إن نَشاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفنَ السَماءف آیةً فَظَلَّت أعناقفهم لَها خاضفعینَ.4
اگر بخواهیم از آسمان معجزهای بر ایشان میفرستیم که گردنهایشان را برای همیشه به زیر افکنند.»
آن روز در زمین احدی باقی نمیماند که به عنوان خضوع گردنش را کج نکرده باشد. اهل زمین ایمان میآورند، آن زمان که این صدا را از آسمان بشنوند که: «آگاه باشید حق در میان علیبن ابیطالب(ع) و شیعیان اوست».
سپس فرمودند:
«فردای آن روز شیطان در هوا بالا میرود به طوری که از زمین متواری گشته و دور میشود و در پس آن ندا میدهد که بدانید حق در عثمان بن عفان و پیروان اوست. او مظلومانه کشته شد (بیایید) و قصاص خونش را طلب کنید.»
حضرت ادامه دادند:
«خداوند آنها را که ایمان آوردهاند؛ با اقرار (همیشه به یک شکل) پابرجا و ثابت قدم میکند و این همان ندای اول است. آنها هم که در دلهایشان مرض است آن روز به شک میافتند که این مرض واللَّه، عداوت اهلبیت(ع) است. بنابراین در آن زمان از ما بیزاری میجویند در عین حال که به ما متمایل میشوند؛ میگویند آن صدای اول جادویی از سحرهای اهل بیت(ع) بود» سپس امام صادق(ع) این آیه را تلاوت کردند که:
«وَ إن یَرَوا آیةً یفعرفضفوا وَ یَقولفوا سفحرٌ مفستَمَرٌ.5
اگر آنها معجزهای را مشاهده کنند از آن روی گردانده، میگویند این همان جادوی همیشگی (آنها) است.6»
زرارة بن اعین از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند:
«منادی از آسمان ندا میدهد که: «فلانی فرمانرواست» و منادی (دیگری) هم ندا میدهد که: «همانا علی و شیعیان او رستگارند«.»
پرسیدم: چه کسی پس از این با مهدی(ع) میجنگد؟ فرمودند:
«مردی از بنیامیه که شیطان ندا میدهد همانا فلانی و پیروان او رستگار میشوند.»
گفتم: پس چه کسانی راستگو را از دروغگو تشخیص میدهد؟ فرمودند:
«آنها که احادیث ما را روایت میکنند و پیش از وقوع این اتفاقات میگویند چنین میشود و میدانند که آنها راستگویند و حق دارند.7
این ندا مصداق این آیه است که:
أفَمَن یَهدی إلَی الحَقّ أحَقف أن یفتَّبَع أمَّن لا یَهفدّی إلاّ أن یفهدی فَما لَکفم کَیفَ تَحکفمونَ.8
آیا آنکه به سوی حقیقت هدایت میکند شایستهتر است که تبعیت شود یا آنکه هدایت نمیپذیرد جز آنکه هدایت شود؛ شما را چه میشود، چگونه قضاوت میکنید؟
لذا این ندا و صیحه آسمانی (صدای جبرئیل) مانند پیشامد بزرگ غیر منتظرهای است که جنبهای اعجازی دارد و در دل دشمنان خدا ترس و هراس میافکند و بشارت بزرگی برای مؤمنان است که از نزدیکی ظهور حکایت میکند و این مصداق آیهای از قرآن کریم است که میگوید:
افن نَشَاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفن السَماء آیةً فَظَّلت اَعناقفهفم لَها خاضفعین.9
و آیه دیگری که میگوید:
وَ استَمع یَوم یفنادی المفنادی مفن مَکانف قَریبف یَومَ یَسمَعفونَ الصَّیَحَةَ بفالحَقّف ذلفکَ یَومف الخفروجف10.
و آن روزی که منادی از جایی نزدیک ندا میدهد، گوش فرا ده. آنها زمانی که صیحه را به حق بشنوند آن روز زمان خروج است.»
وظایف مؤمنان در هنگام پیشامد این صیحه:
در احادیث اهل بیت(ع) در این زمینه چنین آمده است:
الف) پس از شکر و ستایش خداوند: به جا آوردن نماز صبح جمعه مورد بحثمان، به خانههایتان بروید و درها را قفل کنید و دریچهها و روزنهها را ببندید و خودتان را در میان چیزی بپوشانید و گوشهایتان را بگیرید (در حدیث آمده است که از آثار این صیحه این است از شدت و قوت این صدا 70000 نفر کر و 70000 نفر لال میشوند)، هرگاه صدا را شنیدید پس به سجده بیفتید و بگویید:
سبحان ربنّا القدّوس.
پروردگار مقدس ما منزه است
هر که چنین کند نجات مییابد و هر که از این عمل روی گرداند هلاک میشود.11
این از جمله مواردی است که هر کس خداوند متعال بر آن توفیقش داد تا نعمت درک آن عهد مبارک را با ظهور حضرت مهدی(ع) بیابد، واجب است بر آن شکرگزار باشد.
ب) انبار کردن غذای یکسال خود و خانوادهاش:
امام باقر(ع) فرمودند:
«نشانه حادثهها در ماه رمضان، نشانهای است در آسمان که مردم پس از آن دچار اختلاف میشوند. هرگاه آن را درک کردی غذایت را بیشتر کن.12»
پس از شنیده شدن ندای آسمانی میان مردم اختلاف، جنگ و فتنه (نبرد قرقیسیا) پدید آمده و به دنبال آن قحطی و گرانی خوراکیها پیش میآید و از این رو ائمه(ع) به شیعیان مؤمن خویش و مسلمانان سفارش کردهاند که غذا و نیازمندیهای خود و خانوادههایشان را برای مدت یک سال ذخیره کنند. شما را به خدا، ببینید چقدر این امامان بزرگوار(ع) تیزبین بودهاند و به چه میزان به شیعیان و دوستداران خویش محبت میورزیدهاند. ما در طول سالهای عمر خود چگونه به این محبتهای ایشان جواب دادهایم و چقدر در صدد جبران محبتهایشان بودهایم؟ آری! هر کس که به آنها عشق ورزیده و با آنها ارتباط دارد؛ میتواند به محبت ایشان نسبت به خود مباهات و افتخار کند.
3 - بیعت کردن 30000 نفر از قبیله بنیکلب با سفیانی
سفیانی در ماه رجب شورش کرده و به مبارزات نظامی و سیاسی و جنگهای خویش جامه عمل میپوشاند و محدوده نفوذ خویش را گسترش میدهد و در این زمان دیگران هم به او پیوسته و مجموعهها و قبایل غیر دینی به دنبال او راه میافتند. پیامبراکرم(ص) در این رابطه فرمودند:
«سفیانی با 360 سوار شورش میکند تا اینکه به دمشق میرسد و در ماه رمضان هم 20000 نفر از قبیله بنیکَلَب با او بیعت میکنند.13»
قبیله بنیکَلَب، عمو زادگان سفیانی؛ یعنی همان قبایل دروز14 میباشند که در آینده او را همراهی میکنند. این قبیله در عصر معاویه نصرانی بودند و معاویه از آنها با مادر یزید (علیهماللعنة) قاتل سیدالشهدا(ع) ازدواج کرد. بنابراین، سفیانی از اولاد یزید بن معاویة بن ابیسفیان (علیهماللعنة) میباشد. پیروان این آیین در منطقه رمله (در بیابان برهوت شرقی فلسطین و غربی اردن و جنوب غربی سوریه دمشق) تا چند کیلومتر در اطراف آن سکنی گزیدهاند.
پینوشتها :
1- بحارالانوار، ج52، ص274.
2- الارشاد شیخ مفید، ج2، ص371؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص266؛ اعلامالوری، ص429.
3- الغیبة، نعمانی، ص170، بحارالانوار، ج52، ص231؛ النجم الثاقب، ج1، ص126، تاریخ مابعدالظهور، ص125.
4- سوره شعراء (26)، آیه4.
5- سوره قمر (54)، آیه2.
6-الغیبة، نعمانی، ص173، بحارالانوار، ج52، ص292.
7- الغیبة،نعمانی، ص176، بحارالانوار، ج52، ص295.
8- سوره یونس (10)، آیه35.
9- سوره شعراء (26)، آیه4.
10- سوره ق (50)، آیه42 و 41.
11- یومالخلاص، ص1542.
12- یومالخلاص، ص542.
13- یومالخلاص، ص671، بیانالائمه، ج2، ص586.
14- طریقه دروزیه، طریقتی است دینی، فلسفی، اخلاقی و اجتماعی در سوریه و لبنان. این طایفه منسوبند به «دَرَزَیّ» که وی بعدها از اعتقاد خویش برگشت. عنوان اصلی این طریقت موحدون است که اساس عقیدهشان بر حلول و تناسخ روح است. لغتنامه الرائد، ج1، ص787. [م.]
91/1/13
9:9 ع
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه شوال
اتفاقاتی که پیش از این در جهان رخ داده بود، در این ماه هم ادامه مییابد و به همراه حادثههای دیگری که از این پس خواهند آمد، همه ساکنان زمین را متوجه پیروزیهای مکرر و سریع سفیانی میکند. آنطور که از روایات برمیآید برخی از حوادثی که در این ماه اتفاق میافتد از این قرار است:
1. جمعیتی در ماه شوال ظاهر میشوند: سفیانی و پیروانش.
2- در این ماه خیزشها آغاز میشود (مردم از گرد یکدیگر متفرق میشوند): انقلابیها، انقلاب میکنند و شورشیان سر به شورش برمیدارند؛ بدبختیهای مردم زیادترشده و از شرایط بهوجود آمده خشمگینتر میشوند؛ در اجتماع اتحاد میان مردم از بین میرود.2
3- در ماه شوال بلا میآید: بلایی که مردم به جهت جنگها و فتنهها بدانها مبتلا میشوند.3و4
4- در این ماه ویرانی و خالی شدن شهرها از سکنهشان دیده میشود: به خاطر جنگها و فتنه در شهرها از مردها و جوانان خبری نیست.5
5- آتش جنگ برافروخته میگردد.
«سهل بن حوشب» از رسول اکرم(ص) نقل کرد که فرمودند:
« در ماه رمضان صدای (آسمانی) شنیده میشود و در ماه شوال جنگ به پا میگردد.6»
ابن مسعود هم از آن حضرت روایت کرد که فرمودند:
« وقتی صیحه (آسمانی) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته گشته و مردم برای تهیه غذا مهاجرت کرده و در ماه ذیقعده با هم میجنگند.7»
بیشتر روایات شریف ما از پدید آمدن معمعهای در ماه شوال خبر میدهند که «معمعه» در لغت به معنای نواخته شدن کوس جنگ و صدای ابطال در جنگ و کنایه است از وقوع جنگی ناگوار و تلخ. تأکید بر این مطلب را در این عبارت از حدیث میتوان یافت که قبایل غذای مایحتاج خویش را از ترس مرگ و میر جنگها خریده و انبار میکنند. این معمعه ماه شوال، علیالقاعده باید به معرکه «قرقیسیا» اشاره داشته باشد.
معرکه قرقیسیا
قرقیسیا شهری در منطقه شمالی سوریه است که در میان فرات و سرچشمه نهری که8 خابور در آن است قرار دارد. این شهر حدود 100 کیلومتر با مرزهای عراق و 200 کیلومتر با مرزهای ترکیه فاصله دارد و در نزدیکیهای شهر «دیرالزور» است. در آینده نزدیک در آن گنجی از طلا، نقره یا مانند آنها (مثلاً نفت) کشف میشود آنگونه که روایات بیان نمودهاند:« آب فرات کوهی از طلا و نقره را نمایان میکند که بر سر آن از هر نه نفر، هفت کشته میشوند.»9 در این جنگ اقوام مختلفی شرکت دارند:
1- ترکها: آنها که به جزیره10 نیرو پیاده کردهاند؛
2- رومیان: یهودیان و دولتهای غربی که وارد فلسطین شدهاند؛
3-سفیانی: که در این هنگام بر دیار شام مسلط شده است؛
4- عبداللَّه: روایات به مطلب خاصی درباره او اشاره نمیکنند ظاهراً هم پیمان مغرب زمین است؛
5- قیس: مرکز فرماندهیاش مصر است؛
6- فرزند و نواده عباس: که از عراق میآید.
به دنبال این جنگ، خونریزی و کشتار شدیدی پیش میآید که تا قبل از به پایان رسیدن آن در مدت کوتاهی 100000 نفر (و بنا بر روایتی 400000 نفر)11 کشته میشوند. این مطلب میتواند اشارهای به استفاده از سلاحهای کشتار جمعی (اتمی، هستهای، بمبهای شیمیایی و میکروبی و الکترونی کشنده در این جنگ باشد که بر حیوانات و گیاهان خوراکی هم اثر میگذارند). این جریان یکی از میدانهای جنگ جهانی بیمانند آخرالزمان است که قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت که در انتهای آن همپیمانان سفیانی پیروز میگردند.
روایات شریف ما صراحتاً به این واقعه اشاره کردهاند:
در روایتی، عمار یاسر اینگونه نقل میکند:
« غربیان به سوی مصر حرکت میکنند و ورود ایشان بدانجا نشانه (آمدن) سفیانی است. پیش از آن شخصی که دعوت میکند، قیام کرده و ترکها وارد حیره و رومیان وارد فلسطین میشوند. عبداللَّه هم بر آنها سبقت میگیرد تا این که دو لشکر در سر نهر در مقابل هم میایستند جنگ بزرگی درمیگیرد و صاحبالمغرب (هم پیمان غربیان) هم حرکت میکند. مردان را کشته و زنان را اسیر میکند، سپس به سوی قیس برمیگردد تا اینکه سفیانی وارد حیره میشود. یمانی هم شتافته و سفیانی هر چه را جمع کرده بودند درهم میشکند و به سوی کوفه حرکت میکند.12»
جابر جعفی هم طی حدیثی طولانی از امام باقر(ع) چنین روایت کرده است:
«از دین برگشتگانی از جانب ترکها حمله کرده و سپاهی از روم آنها را دنبال میکند. برادران ترکها، پیاده کردن نیروهایشان را در جزیره ادامه میدهند. رومیان از دینبرگشته هم در رمله نیرو پیاده میکنند. جابر! در آن سال در تمام زمین به واسطه غربیان اختلاف زیادی وجود دارد که اول مغرب زمین شام است. در این زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم میایستند: سپاه اصهب، ابقع، سفیانی. در ابتدا سفیانی با ابقع میجنگد و او و همراهانش را کشته و به دنبال آن اصهب را هلاک میکند. پس از آن تا عراق جنگ و کشتار به پا میکند و سپاهیانش را به قرقیسیا میرساند و در آنجا هم به جنگیدن میپردازد. در این جنگ 100000 نفر از جباران و ستمگران کشته میشوند. پس از آن سفیانی سپاهی را به سوی کوفه گسیل میدارد.13»
عبداللَّه بن ابی یعفور میگوید که امام باقر(ع) به ما فرمودند:
«برای بنیعباس و بنی مروان حتماً اتفاقی در قرقیسیا میافتد که در آن جوان قوی و تنومند، پیر میشود و خداوند از آنها پیروزی را برمیدارد و شکست میخورند (پس از این جنگ) به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحی میکند که شکم خود را از گوشت تن جباران سیر کنید و پس از آن است که سفیانی شورش میکند.14»
حذیفة بن منصور هم از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند:
« خداوند سفرهای در قرقیسیا دارد که گاهی از آسمان ندا میدهد و دیگران را آگاه میکند که ای پرندگان آسمان و درندگان زمین برای سیر کردن خود از گوشت بدن جباران بشتابید.15»
محمدبن مسلم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند چنین نقل کرده است:
« آیا نمیبینید که دشمنان شما در معاصی خداوند کشته میشوند، بدون آن که شما حضور داشته باشید در حالی که شما با آرامش و امنیت در گوشه خانههایتان نشستهاید، برخی از آنها برخی را بر روی زمین میکشند؟ سفیانی عذاب مناسبی برای دشمنان شما و نشانهای برای خودتان است. آن فاسق وقتی (در ماه رجب) سر به شورش برداشت شما اگر یک یا دو ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حرکتی نشان ندهید به مشکلی بر نخواهید خورد تا این که بسیاری از خلق منهای شما (شیعیان) کشته شوند.16»
به هر حال پس از معرکه قرقیسیا و کشتار و تضعیف و شکست بسیاری از آن قوای سیاسی و نظامی که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدی(ع) در مقابل ایشان جبههگیری کنند، تنها سفیانی است که پیروزمندانه باقی مانده و فخرفروشی میکند.
پینوشتها :
1- منتخب الاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص557؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص345.
2- بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142؛ یومالخلاص، ص705.
3- شاید همان طور که مؤلف محترم اشاره کردهاند، ناشی از جنگها و فتنههایی که مردم گرفتارش شدهاند باشد و شاید هم بلایی غیر از اینها باشد و عذابی تازه بر سر مردم نازل شود.م
4- منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص557؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص345.
5- منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص557؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص345.
6- بشارةالاسلام، ص34؛ منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص532.
7- بیانالائمه(ع)، ج2، ص431؛ منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص280.
8- درخت به لسان سیاه.
9- السفیانی فقیه، ص31.
10- منطقه بینالنهرین.
11- یومالخلاص، ص698.
12- الغیبة، شیخ طوسی، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص208؛ بشارةالاسلام، ص177؛ السفیانی فقیه، ص128.
13- الغیبة، نعمانی، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ السفیانی، فقیه، ص108؛ یومالخلاص، ص698؛ الممهدون للمهدی(ع)، ص112.
14- الغیبة، نعمانی، ص205؛ بحارالانوار، ج52، ص251؛ یومالخلاص، ص690؛ السفیانی فقیه، ص127.
15- الغیبة، نعمانی، ص186؛ یومالخلاص، ص699؛ الممهدون للمهدی(ع)، ص113؛ السفیانی فقیه، ص127.
16- الغیبة، نعمانی، ص203.
91/1/13
9:9 ع
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه ذیالقعده
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
« وقتی صیحه در ماه رمضان شنیده شد، در ماه شوال جنگی برپا میشود (معرکه قرقیسیا) قبایل به مسافرت کردن برای تهیه خوراکیها و جنگیدن (با همدیگر برای آن) در ماه ذیقعده میپردازند. در ماه ذیحجه هم حجاج غارت میشوند و خون به پا میشود.18»
عبارت تمیرالقبائل که در حدیث آمده است بدین معنی است که غذا را از شهری به شهر دیگر منتقل کنند و به آن غذایی که منتقل میشود «میره» میگویند. پس معنی این بخش از حدیث این میشود که قبایل از شهری به شهر دیگر میروند تا از آن برای خود غذا خریده و آن را برای مدت یک سال مصرف خود انبار کنند و از ترس بخل و قحطی و گرانی و آلودگی غذاها به جهت جنگها و کشتارها و اسلحههای کشتار جمعی، از آن محافظت میکنند.
محمد بن مسلم نقل کرد که از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمودند:
« پیش از (آمدن) قائم(ع) نشانههایی از ناحیه خداوند متعال برای (امتحان کردن) آنها خواهد بود.»
پرسیدم: «جانم به فدایتان آنها کدام نشانهها هستند؟» فرمودند:« این آیه شریفه:
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ 19.
(حتماً شما را (یعنی مؤمنان قبل از قیام حضرت مهدی(ع)) با چیزهایی از ترس و گرسنگی و کمبود و کاستی در اموال و بدنها و محصولات امتحان میکنیم و (در این راستا) به صبرپیشگان بشارت بده (که سربلند خواهد بود)).20»
قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن و در نتیجه نزاع و جنگ بر سر غذا میپردازند و این جریان حتی تا ماههای بعد ادامه مییابد. چنانکه در حدیث تأکید میشود در ماه ذیحجه حجاج غارت میشوند و به عبارت دیگر وسایل و اموال آنها را میدزدند و به غنیمت میگیرند.
«فیروز دیلمی» از رسولاللَّه(ص) نقل میکند که طی حدیثی طولانی فرمودند:
« صدای (آسمانی) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع میشود و قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن (غذاها) میپردازند و به حجاج در ماه ذیحجه یورش میبرند و محرم، چه محرمی خواهد بود؟ ابتدایش بلا بر سر امتم میآید و پایانش فرج و گشایش برای امتم حاصل میشود. نجات یافتن مؤمن در آن بهتر از خزینهای است که 100 هزار ظرفیت داشته باشد.21»
معنای آن چنین میشود: رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدی(ع) بهتر است از جمع کردن غذایی که 100 هزار نفر را کفاف دهد؛ چرا که این ذخیرهسازی نفع و خیری برای کسی ندارد و توفیق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقیقت تمام خیر دنیا و آخرت است.
پیش از این دیدیم که ائمه معصومین(ع) به شیعیان و محبان و پیروان خویش میآموختند که پس از شنیدن صیحه آسمانی در ماه رمضان تاآنجا که برایشان ممکن است غذا ذخیره کنند؛ یعنی در واقع پیش از آن که معرکه قرقیسیا و جنگها و فتنههای پس از آن پدید بیایند؛ شیعیان باید احتیاطاً طی این دو ماهی که وقت باقی است غذا ذخیره کنند که ممکن است پس از این جریان خوراکیها به واسطه جنگها و اسلحهها و بمبهایی که به کار برده میشود علاوه بر کمیاب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شیعیان و پیروان معصومین(ع) که به تعالیم این بزرگواران عمل کنند؛ از این مصایب، خطرات و مشکلات در امان مانده، و شکرگزار درگاه الهی خواهند بود.
کشتارگاه اول عراق: بغداد
پس از معرکه قرقیسیا، عدم ثبات سیاسی حکومت عراق، خودکامگی سفیانی را تشدید میکند و او هم نیروها و تسلیحات نظامی خویش را وارد عراق کرده و از روز 21 یا 22 ذیالقعده، دست به کشتارهای وحشیانه در بغداد و سپس در کوفه (که روز عید قربان به آنجا میرسد) و دیگر شهرهای عراق میزند و این رفتار غیر انسانی او تا وقتی که نیروهای سید خراسانی و ایرانیان در مقابلش قد علم کنند و طعم شکست را به او بچشانند؛ ادامه خواهد داشت.
امام صادق(ع) ضمن حدیثی طولانی فرمودند:
«تمام عراق را هراس جدی دربر میگیرد و قرار از این دیار رخت برمیبندد. پس از آن که سپاه سفیانی وارد بغداد میشود سه روز همه چیز و همه کس را مباح اعلام میکند و به سرعت بسیاری میمیرند. 60 هزار نفر (و بنا بر نقلی 70 هزار نفر) از اهالی آن شهر را میکشند و اطراف آن (شهر) را خراب میکند. 18 شب پس از این فعالیتها در آنجا میماند و اموال (مردم) را (در میان خویش) تقسیم میکند در آن روز سالمترین نقطه بغداد، کرخ است.22»
ابن وهب میگوید حضرت این شعر ابن ابی عقیب را نقل کردند که:
«وینحر بالزوراء منهم لدی ثما نون ألفاً مثل ما تنحر البدن
80 هزار نفر از آنها همانند حیوان در بغداد سر بریده میشوند.»
تا آنجا که فرمودند:
«در بغداد80000 نفر را میکشد که 80 نفر از آنها از مردانی از تیره فلانی هستند که همگی برای فرمانروایی و خلافت شایستهاند.23»
امیرالمؤمنین علی(ع) هم طی حدیثی طولانی فرمودند:
« والی شهر زوراء (بغداد) و فرمانروا به همراه 5 هزار جلاد خارج میشود و 70 هزار نفر را بر روی پل بغداد میکشند طوری که مردم تا سه روز از خون و بوی تعفن این همه لاشه و جنازه نمیتوانند به دجله نزدیک شوند.24»
امام ششم(ع) فرمودند:
« مردم بزرگواری از پیروان بنیالعباس را بر روی پلی که از کرخ به بغداد میآید میسوزانند.25»
سیدالشهداء امام حسین(ع) هم طی حدیثی طولانی فرمودند:
«….. (سفیانی) سپاهیان 130 هزار نفری خود را به بغداد گسیل میدارد و در مدت سه روز روی پل بغداد 70 هزار نفر را کشته و به 12 هزار دختر جوان تجاوز میکنند، طوری که از خون و لاشه متعفن اجساد آب دجله قرمزرنگ دیده میشود.26»
زوراء که همان بغداد است و توسط منصور دوانیقی بنای آن نهاده شد و پلی که در روایات ما زیاد از آن یاد شده است همان پلی است که از جانب کرخ در محله جعیفر به بغداد متصل میشود در مقابل «مدینه الطب» که در آن سوی دجله واقع شده است و همان طور که در احادیث پیشین دیدیم سپاهیان سفیانی اعمال شنیع و وحشیانه خویش را بر روی آن انجام میدهند و 70 هزار سرباز و غیر آنها را میکشند و خون کشتگان به رود دجله جاری میشود و از شدت تعفن مردم تا سه روز نمیتوانند به آن نزدیک شوند و رنگ این رود هم به سرخی مینماید.
امام صادق(ع) فرمودند:
« بیچاره بغداد از دست پرچمهای زرد و مغرب و پرچم سفیانی.27»
مفضل بن عمر میگوید« از آن حضرت پرسیدم: بغداد در آن زمان چه وضعیتی خواهد داشت؟ حضرت پاسخ فرمودند:»
«محل (نزول) عذاب و غضب الهی خواهد بود. (وای بر آنها) بیچاره آنها از دست پرچمهای زرد و دیگر پرچمهایی که از دور و نزدیک به سوی آن میآیند. واللَّه! انواع عذابهایی که بر اقوام سرکش از اول روزگار تا انتهایش نازل شده و عذابهایی که (تا آن زمان) هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده بر آنها فرود میآید. توفانهایی ناشی از سیلهای مختلفی آن را درمینوردد و بیچاره است کسی که آنجا را منزل خود انتخاب کند. واللَّه گاهی بغداد چنان آباد میشود که بیننده آن میگوید دنیا فقط اینجاست و نه جای دیگری و دخترانش را حورالعین و فرزندانش را اولاد بهشتی تصور میکند. گمان میکند که خداوند تنها در آنجا رزق را تقسیم میکند. دروغ بستن به خدا و صدور حکم ناحق و شهادت دروغ و نوشیدن شراب و زنا و حرامخواری و خونریزی در آن پدیدار میشود. پس از آن خداوند متعال با فتنهها و به دست این لشکریان آنها را خارج میکند (آنجا را خالی از سکنه میکند). به گونهای که وقتی کسی از آنجا عبور میکند جز دیوار (ویرانه) چیزی نمیبیند حتی میگوید: این زمین، بغداد است. سپس جوانمردی خوشرو و از نسل امام حسن مجتبی(ع) از ناحیه دیلم (گیلان) و قزوین قیام میکند. فریاد میزند: ای خاندان پیامبر(ص) این مظلوم غمگین را اجابت کنید!28 گنجهای طالقان به او پاسخ میدهند. گنجهایی که از جنس طلا و نقره نیستند بلکه مردانی هستند به سختی آهن! گویا به آنها مینگرم که بر یابوهای ابلق29 سوارند و سلاحهای کوتاهی در دست دارند. همانند گرگ (که بخواهد به گوسفندی حمله کند) مشتاق و تشنه جنگیدن هستند. فرماندهشان مردی از بنیتمیم است که به او شعیب بن صالح میگویند. رو به سیدحسنی که الان با چهره درخشان چون ماهش در میان آنهاست کرده و پس از آن به ستمگران یورش میبرند تا این که به کوفه میرسند.30»
سپاه سفیانی پس از آن که این اعمال وحشیانه را انجام میدهد؛ به سوی کوفه (نجف) حرکت میکند و در آنجا همچنان حادثهای رخ میدهد که عقلها را حیران میکند و این کشتارها تا وقتی که ایرانیان به فرماندهی سید خراسانی وارد عراق شوند همواره ادامه خواهد داشت. به خدا پناه میبریم از شر چنین فتنههایی.
پی نوشت ها:
17- احتمالاً از گازهای کشنده و سلاحهای اتمی و بمبهای هستهای استفاده شده باشد.
18- بشارةالاسلام، ص34؛ منتخبالدثر، ص451؛ بیان الائمه(ع)، ج1، ص431 و ج2، ص354؛ یومالخلاص، ص280.
19- سوره بقره(2)، آیه 155.
20- اعلام الوری، ص427.
21- بیان الائمه(ع)، ج1، ص432.
22- یومالخلاص، ص703؛ اعلام الوری، ص429.
23- بشارةالاسلام، ص153؛ یومالخلاص، ص657.
24- الزام الناصب، ج2، ص119؛ بشارةالاسلام، ص58.
25- الزام الناصب، ج2، ص149؛ یومالخلاص، ص657.
26- یومالخلاص، ص658؛ بیان الائمه(ع)، ج2، ص365.
27- بشارةالاسلام، ص143؛ یومالخلاص، ص701.
28- عبارت ملهوف را که در حدیث به مظلوم غمگین ترجمه شده است، هم میتوان به خود سید حسنی مورد بحث در حدیث حمل کرد که منظور او این است که مردم دعوتش را اجابت کرده و او را که از این هم ظلم و فساد به ستوه آمده است، یاری کنند و هم میتوان گفت که منظورش حضرت مهدی(ع) است و سیدحسنی مردم را به عنوان نیروهای زمینهساز و آماده برای یاری حضرت، جمع کند؛ خصوصاً که با توجه به حوداث و وقایع ماههای گذشته مطمئن شدهاند، ظهور امام(ع) نزدیک است و هر چه سریعتر باید به یاری ایشان شتافت و ظاهراً این نظر قابل قبولتر به نظر میرسد. واللَّهعالم. م
29-«ابلق» در لغت به معنای سیاه و سفید است و ظاهراً عبارت یابوهای ابلق عبارتی کنایی باشد راجع به وسایل نقلیهای که این سپاه مورد استفاده قرار میدهد. احتمالاً این جمعیت از رنگ و نقشهای همسان برای طراحی بدنه، وسایل نقلیه ایشان استفاده کرده باشند همان طور که این روزها میبینیم هر سپاهی، هم لباس مخصوص به خود را دارد و هم ماشینها و ادوات جنگی آنها با طرح و رنگ متحدالشکلی، منقش و رنگآمیزی شدهاند. م
30- بحارالانوار، ج53، ص14 و 15؛ بشارةالاسلام، ص143؛ یومالخلاص، ص701.
91/1/4
11:48 ص
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه ذیالحجه
هرچه به زمان و مکان طلوع آن خورشید تابان نزدیکتر میشویم احادیث و روایات تفصیل بیشتری مییابند و مکانها و روزها و ساعتهای بیشتری را پوشش میدهند، از این رو میتوانیم محدوده زمانی پیش آمدن حوادث (مختلف) را بنا بر محتوای روایات مشخص کنیم.
بسیاری از روایات از ماه ذیحجه به عنوان ماه خون و خونریزی یاد کردهاند. ابوبصیر ضمن حدیثی طولانی نقل میکند که از امام صادق(ع) پرسیدم: ذیحجه چگونه ماهی است؟ فرمودند:
آن ماه خون (خونریزی) است1. حضرت رسول(ص) هم فرمودند:
در ماه ذیحجه حجاج غارت شده و خون به پامیشود2.
در این ماه حوادث مهمی آنگونه که روایات برشمردهاند رخ میدهد که یکی از آنها در زمره علایم حتمی است. وقایع این ماه به قرار زیر است:
1 - کشتارگاه دوم عراق
در روز شادی و عید این ماه که همان روز عید قربان (دهم ذیحجه) است. سپاهیان پس از کشتارهای وحشیانهای که در بغداد طی 18 شب انجام میدهند، سفیانی متوجه کوفه یا نجف شده و در آنجا هم کشتاری به راه میاندازند که مثل و مانند ندارد.
سفیانی سپاهی 130 هزار نفری را به سوی کوفه و نجف گسیل میدارد که نیروهای آن در روحا، فاروق و مقام حضرت عیسی(ع) و مریم(س) در قادسیه پیاده میشوند. به عبارت دیگر این نیروها از جاده بابل به کوفه وارد میشوند.
روحا منطقهای است نزدیک فرات که برخی گفتهاند منظور نهر عیسی(ع) است و فاروق محل جدا شدن جادهها از همدیگر است (چهارراه) که یکی از این جادهها به سمت قادسیه (دیوانیه) میرود و دیگری بابل و بغداد و جاده سوم هم به سوی ذیالکفل و کوفه و نجف میرود و دیگر جادهها هم از این جاده منشعب میشود.
30 هزار نفر از سپاه سفیانی که قصد حمله به نجف دارند به سمت قبر حضرت هود(ع) در نخیله (فضای روحانی و معنوی وادیالسلام در نجف اشرف) حرکت کرده و روز عید قربان از مسیر بابل به کوفه میرسند و سپس رو به نجف نموده و از این دو شهر 70 هزار دختر جوان را اسیر کرده و سوار بر وسایل نقلیه به سمت شویه که قبر کمیلبن زیاد و دیگر یاران حضرت علی(ع) قرار دارد حرکت میکنند. در این مکان گنبد و بارگاهی عظیم برای کمیل و محلهها و خانههایی در اطراف آن بنا کردهاند. دختران و زنان اسیر شده را به همراه غنایم به دست آمده، در آنجا میگذارند.
پس از آن که سپاه سفیانی در کوفه کشتار و اعدامهای بسیار انجام داده و بسیاری را اسیر میکند، یاوران خاندان رسولاللَّه(ص) و هر که را که گمان برند از این دسته است، میکشند. سخنگوی این سپاه در شهر جار میزند که هر کس سر یکی از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم جایزه میگیرد. به دنبال آن همسایه به همسایهاش به دلیل اختلاف مذهبی (در درون اسلام) حمله میکند و میگوید این هم از آنهاست گردنش را میزند و سرش را به فرماندهان سپاه سفیانی میدهد و از آنها ده هزار درهم را میگیرد.
نه تنها مقابلههای کوچک و جنبشهای ضعیف مردمی که در کوفه شکل میگیرد، نمیتوانند آنها را از شر سلطه سفیان خلاص کنند بلکه به خاطر ضعف و ناتوانی زیاد آنها، سفیانی این امکان را مییابد که رهبر جنبش را در بین حیره و کوفه بکشد.
ظاهراً پس از ناتوانیهای پدید آمده در جنبش وی، نیروهایش درهم شکسته و سفیانی قدرت مییابد که او را بکشد. مضاف براینکه سفیانی 70 نفر از صالحان را (منظور عالمان بزرگوار دینی است) میکشد. سر دسته آنها مردی با منزلت است که او را هم کشته و خاکسترش را در میان جلولاء و خانقین برباد میدهد و این اعمال را زمانی مرتکب میشود که قبل از آن 400 هزار نفر را در کوفه کشته است.
آنگونه که روایات بیان میکنند جماعت یا حزبی غیر دینی متشکل از 100 هزار مشرک و منافق تحت فرمان سفیانی سر به شورش برداشته و در این مسیر گام مینهند تا اینکه به دمشق میرسند.
پس از کشتارهای سپاه سفیانی در نجف و شهادت علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبره شریف حضرت علی(ع) و اسیر کردن زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقه اصطخر در ایران میکشاند.
سید خراسانی هم قیام کرده و مؤمنان ایران را خبر کرده و از آنها برای نجات اهل عراق یاری میطلبد. در پی آن سپاهی پر توان و مستعد جمع میشوند که پیشاپیش آنها شعیببن صالح حرکت میکند. در دروازه اصطخر سپاه خراسانی (صاحبان پرچم سیاه) با سپاه سفیانی مقابله میکند و جنگی عظیم رخ میدهد. پرچمهای سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانی درهم میشکند که این اولین شکست سفیانی پس از آن همه پیروزیهای پی درپی و سریعش درگذشته است. سید یمنی هم از یمن قیام میکند (نامش حسن یا حسین است) که خبر این حوادث به گوش او هم میرسد و چنین اتفاقات ناراحت کنندهای او را بیمار میکند، از این رو خود را به سرعت به کوفه میرساند، به سپاهیان سید خراسانی برخورد میکند و بر علیه سپاه سفیانی متحد شده و سلاح خویش را بر آنها نشانه میروند و با حمله آنها را از نجف بیرون رانده و اسرا و هر آنچه را که سفیانی و لشکریانش به غنیمت برده بودند به صاحبانشان باز میگردانند. پس از آن مردم به حضرت مهدی(ع) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جستوجویش میپردازند.
روایات شریف ما حوادث کوفه و نجف را به روشنی و صراحت به تصویر میکشند که به عنوان مثال به برخی از آنها اشارهای خواهیم داشت:
اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) نقل میکنند که فرمودند:
130000 نفر را به سوی کوفه گسیل میدارد که در روحا و فاروق پیاده میشوند. 60000 نفر از آنها به راه میافتند تا اینکه به محدوده نخیله که قبر حضرت هود(ع) در آنجاست در کوفه میرسند. در روز عید به آنها یورش میبرند. فرمانروای مردم، ستمگر دشمنی پیشهای است که به کاهن و جادوگر مشهور است.
در بخش دیگری از این حدیث آمده است:
70000 دختر جوانی را که روسری و لباسشان (تا آن موقع) برداشته نشده اسیر کرده و آنها با وسایل نقلیه به طویله (غری) میبرند. سپس 100000 منافق و مشرک از کوفه خارج میشوند و بدون آنکه نیروی قدرتمندی مانع حرکت آنها بشود، وارد دمشق میشوند. پرچمهای نامشخصی از زمین بلند میشود که از جنس پنبه، کتان و ابریشم نیست و بر نوک نیزه (پرچم) عنوان «سید اکبر» حک شده است. (این سپاه) را مردی از آل محمد(ع) که از مشرق نمایان میشود، رهبری میکند. عطر آن همانند بوی مشک خوشبو در مغرب شنیده میشود و از یک ماه پیش از آن ترس (در میان غربیان) حاکم میشود تا اینکه به خونخواهی پدران خویش وارد کوفه میشوند در این زمان که آنها به این امر مشغولند، سپاهیان یمانی و خراسانی (به آنها) رو میکنند که همانند اسبان مسابقهای آشفته موی که گرد سفر بر تن نشسته، شمشیر از نیام بر کشیده و راست قامت و پولادین عزم و چونان تیر کمان هستند وقتی یکی از آنها به باطن مردی نگاه میکند میگوید از این پس، هیچ خیری در مجلس ما نیست. بارالها حقیقتاً توبه کردهایم. آنها همان «ابدالی» هستند که خداوند متعال در کتاب عزیزش آنها را (چنین) توصیف کرده است:
إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ 3
(حقیقتاً خداوند توبه کنندگان و طهارت جویان را دوست دارد)
همانندان آنها هم از آل محمد(ع) هستند4.
جابر جعفی هم در حدیثی طولانی از امام باقر(ع) نقل میکند:
«سفیانی سپاهی را به کوفه اعزام میکند که 70000 نفر هستند. آنها اهل کوفه را به مصایب کشتار، اعدام و اسارت مبتلا میکنند. در این زمان است که پرچمهایی از ناحیه خراسان نمایان میشوند که منازل را بهسرعت سپری میکنند و در میان آنها یکی از اصحاب حضرت مهدی(ع) وجود دارد. پس از آن مردی از موالی ساکن کوفه به همراه جمعی از ضعیفان شورش میکند که سپاه سفیانی او را در بین حیره و کوفه میکشند5.»
امام صادق(ع) هم طی روایتی طولانی میفرمایند:
«آن واقعه اتفاق نخواهد افتاد، تا اینکه یکی از شورشیان از نسل ابوسفیان سر به طغیان بردارد و به مدت بارداری یک زن؛ یعنی 9 ماه حکومت کند و چنین نخواهد شد تا اینکه یکی از فرزندان »شیخ« قیام کند و او را درون نجف پس از سیرش میکشند. واللَّه گویی که نیزهها و شمشیرها و کالاهای همراه آنها (الآن در مقابلم هستند و) دارم به آنها نگاه میکنم که در کنار دیواری از دیوارهای نجف در روز دوشنبهای آنها را نهادهاند و روز چهارشنبه شهید میشود6.»
اصبغ بن نباته در حدیث بلند دیگری از امیرالمؤمنین(ع) روایت میکند که فرمودند:
«... و حصار کشیدن در اطراف کوفه به وسیله نگهبانی و کندن خندق و از بین بردن سه گوش خانه در بنبستهای کوفه و تعطیلی مساجد به مدت 40 شب و پیدا شدن هیکل و تکان خوردن سر پرچم در اطراف مسجد اکبر که قاتل و مقتول هر دو به آتش افکنده میشوند و کشتار سریع و مرگ ناگهانی و کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه در میان 70 (نفر)7.»
از آن حضرت باز نقل شده که:
«70 نفر از صالحان (عالمان دینی) که سر دستهشان مرد با منزلتی است کشته خواهند شد که او را (سفیانی) میکشد و خاکسترش را در میان جلولا و خانقین برباد میسپرد و این پس از آن است که در کوفه 4000 نفر را کشته است8.»
از امام صادق(ع) هم چنین نقل شده است:
«گوییا (هم عصر) با سفیانی هستم که بارَش را در میدانهای شما پهن کرده و سخنگوی او ندا در میدهد که هرکس سر شیعهای از شیعیان علی را بیاورد، 5000 درهم (جایزه) میگیرد. پس همسایه به همسایهاش حمله میکند و میگوید این از آنهاست. گردنش را میزند و 1000 درهم (جایزه) را میگیرد. فرمانروایی شما هم در آن زمان از آن حرامزادگان است. گوییا آن مرد آبله رو را میبینم. پرسیدند او کیست؟ فرمودند: مردی که به عنوان یکی از شما و هم عقیده با شما (عرب و مسلمان) وارد صحنه میشود. او شما را خوب میشناسد ولی شما او را نمیشناسید پس شما را محاصره کرده و یک یک دستگیر میکند و نابود میسازد و او زنازادهای بیش نیست9.»
حضرت علی(ع) هم فرمودند:
«وقتی سپاه سفیانی به سوی کوفه حرکت کند، به طلب اهل خراسان گسیل میشوند که اهل خراسان هم به جستوجوی حضرت مهدی(ع) قیام کردهاند پس (سفیانی) و هاشمی (سید خراسانی) که پرچمهای سیاه را حمل میکنند با هم رو در رو میشوند. پیشاپیش آنها شعیب بن صالح در حرکت است که در دروازه اصطخر به سفیانی برمیخورد در میان آنها جنگی شدید درمیگیرد و (صاحبان) پرچمهای سیاه پیروز میشوند و سپاه سفیانی متواری میشود. پس از آن است که مردم مشتاق و آرزومند حضرت مهدی(ع) میشوند و به جستجویش میپردازند10. »
2 - آشوبهای منا
احادیث شریف ما از آشوبی که در میان حاجیان طی مراسم حج رخ خواهد داد خبر میدهند که در واقع دنباله اختلافات اهالی حجاز بر سر پادشاهی آن دیار است.
امام صادق(ع) فرمودند:
«مردم با هم حج میکنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همدیگر و بدون امام انجام میدهند. هنگامی که در منا هستند فتنه سختی برمیخیزد و همه قبایل برهم میشورند. «جمره عقبه» از خون رنگین میشود. مردم وحشتزده گشته و به کعبه پناهنده میشوند11. »
از این حدیث میتوان فهمید که مردم در آن زمان چندان روابط صمیمانهای با هم ندارند که بلافاصله پس از انجام مناسک حج و یا حتی پیش از اتمام آنها طی انجام «رمی جمرات در منا» که بخشی از مناسک حج است، دسته دسته شده و شورشها شکل میگیرد. حاجیان غارت میشوند و اموالشان به تاراج میرود و خودشان هم کشته میشوند و پردههای نوامیس مردم دریده میشود.
سهل بن حوشب از رسول مکرم اسلام(ص) نقل کرده است که:
«در ماه رمضان صدایی خواهد بود و در ماه شوال درگیری و در ذیقعده قبایل با هم به جنگ میپردازند و نشانه آن تاراج (در) حج است. جنگی در منا به پا میشود و کشتار زیادی طی آن رخ میدهد و چنان خون به جریان میافتد که به جزیره (جمره) میرسد12. »
عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روایت کرده است:
«مردم چنان دچار مرگ و کشتار میشوند که به حرم پناه میبرند پس (از آن) منادی راستگویی ندا در میدهد که برای چه جنگ و کشتار به پا کردهاید؟ سرور شما فلانی است13. »
3 - کشته شدن صاحب نفس زکیه (از علایم حتمی ظهور)
پس از وقوع مجموعه همه حوادثی که تا به حال از آنها یاد کردیم شعاعهای نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی(ع) فرستادهای از جانب خویش به مکه اعزام میکنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذیالحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامهای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت میکند که در این نامه خبری از توهین و بیاحترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت میکنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را در حالی که بین رکن و مقام ایستاده، شهید میکنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص میکند و معلوم میسازد که حضرت 15 روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بکنند.
چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است - میآید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی(ص) اعدام میکنند.
امام صادق(ع) فرمودند:
«کشته شدن نفس زکیه از علایم حتمی (ظهور) است14.»
«ابو بصیر هم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند روایت کرده است:
حضرت مهدی(ع) به یاران خویش میفرمایند: ای قوم (همراهان) اهالی مکه مرا نمیخواهند ولی برای آنکه حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفهام عمل کرده باشم (یکی از شما را) به سوی آنها میفرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او میفرمایند: به سوی اهل مکه برو و بگو: ای اهالی مکه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی(ع)) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده وآزار رساندهاند و ما را سرکوب کردهاند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پیامبر(ص) گرفتهاند. از شما طلب یاری میکنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد این پیام را رساند به سوی او میآیند و مابین رکن و مقام او را که نفس زکیه است میکشند (سر میبرند)15. »
امیرالمؤمنین علی(ع) هم فرمودند:
«آیا شما را از انتهای سلطنت «بنیفلان» باخبر کنم؟ کشتن نفس حرام! در روزی حرام در شهر حرام قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد16. »
از امام صادق(ع) هم نقل شده که فرمودند:
«فاصله قیام حضرت مهدی(ع) و کشته شدن نفس زکیه تنها 15 شب است17. »
زرارة بن اعین هم از آن حضرت روایت کرده است که:
«حتماً جوانی در مدینه کشته خواهد شد. »
پرسیدم: «آیا سپاهیان سفیانی او را میکشند؟» فرمودند:
«خیر، ولی او را سپاهیان »بنیفلان« میکشند. قیام کرده و خارج میشود تا اینکه به مدینه میرسد؛ مردم بدون آنکه بدانند چه میگوید و چه میخواهد، او رإ؛ میکشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی ستم او را میکشند خداوند متعال هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم انتظار فرج باشید18. »
امام باقر(ع) هم فرمودند:
«در آن زمان نفس زکیه در مکه کشته میشود و برادرش را در مدینه هلاک میکنند19. »
آنکه در مدینه منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام میشود از عموزادگان نفس زکیه است. امام صادق(ع) فرمودند:
«مظلوم در یثرب (مدینه) و پسر عمویش در مکه کشته میشوند20. »
باز هم تأکید میکنیم که نفس زکیهای که کشته شدنش از علایم حتمی ظهور است همان «محمدبن الحسن» است که 15 روز پیش از ظهور حضرت مابین رکن و مقام شربت شهادت را مینوشد و در روایات با اسامی و القاب مختلفی نظیر: نفس زکیه21 (شخص بیگناه)، مستنصر (طلب کننده نصرت و یاری)22 مرد هاشمی و جوانی از آل محمد(ص)، حسنی23 یاد کردهاند.
پینوشتها :
1 . بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142.
2 . منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص280.
3 . البقره، ص222.
4 . بحارالانوار، ج52، ص274؛ الزامالناصب، ج2، ص120؛ بشارةالاسلام، صص58 و 69.
5 . الغیبة نعمانی، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ یومالخلاص، ص637.
6 . بشارةالاسلام، ص155.
7 . بحارالانوار، ج52، ص273؛ بشارةالاسلام، ص67؛ یومالخلاص، ص635.
8 . بحارالانوار، ج52، ص220؛ یومالخلاص، ص635.
9 . الغیبة شیخ طوسی، ص273؛ بشارةالاسلام، ص124؛ یومالخلاص، ص703؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص612.
10. بشارةالاسلام، ص184؛ یومالخلاص، ص651.
11. الممهدون للمهدی(ع)، ص60؛ یومالخلاص، ص570.
12. منتخبالاثر، ص451؛ بشارةالاسلام، ص34؛ یومالخلاص، ص532؛ بیانالائمه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.
13. الغیبة نعمانی، ص178.
14. الغیبة نعمانی، ص169؛ بشارةالاسلام، ص119؛ یومالخلاص، ص667.
15. بحارالانوار، ج52، ص307؛ بشارةالاسلام، ص224؛ المهدی(ع) منالمهد الیالظهور، ص368؛ یومالخلاص، ص662؛ بیانالائمه(ع)، ج3، ص20.
16. الغیبة نعمانی، ص173؛ بحارالانوار، ج52، ص234؛ الممهدون للمهدی(ع)، ص61.
17. الارشاد شیخ مفید، ج2، 4ص37؛ الغیبة شیخ طوسی، ص271؛ کمالالدین و تمامالنعة، ص649؛ اعلام الوری، ص427؛ بشارةالاسلام، ص128؛ المهدی(ع) من المهد الی الظهور، ص368.
18. بحارالانوار، ج52، ص147؛ بشارةالاسلام، ص117؛ یومالخلاص، ص666.
19. بشارةالاسلام، ص177؛ یومالخلاص، ص665.
20. بشارةالاسلام، ص187؛ یومالخلاص، ص666.
21. طی داستان حضرت موسی در قرآن کریم (آیه 74 سوره کهف) هم آمده است: آیا نفس زکیهای (یعنی مبرّا از گناه) را کشتی؟
22. فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یاری برای حضرت (آل محمد(ص)) و پیروانش آغاز میکند.
23. جهت اثبات سیادت وی و اینکه از ناحیه امام مجتبی(ع) هستند.
91/1/4
11:48 ص
حوادث شش ماه پایانی
منتهی به ظهور بر طبق تقویم سال ظهور
جریانات و اتفاقات ماه محرم
بخش اول
بالاخره با پیگیری حوادث آخرین ماههای غیبت حضرت مهدی(ع) به آخرین روزها رسیدیم و میتوانیم چشمانتظار آن وعده الهی باشیم که در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمین(2) ، صالحان(3) و حتی وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) داده شده و رسول اکرم(ص) (4) در روز غدیر حجةالوداع آن را که به صد و بیست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام کردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:
« اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش برای حضرت مهدی(ع) محافظت میکنم (خودم رابرای او نگاه میدارم.) (6)»
آری این همان روز است که آسمانیان پیش و بیش از زمینیان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساختهاند؛ چرا که این روز سرآغاز فصل نوین و واقعی حیات زمین و زمان و بشریت است و روز رسیدن به همه خوبیها در سایه اسلام است.
حوادث این ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقی این ماه قابل بررسی است:
الف) فجر مقدس و صبح موعود
آن گونه که از احادیث برمیآید به دنبال حوادثی که طی ماههای پیش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دینی و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامی رو به سوی حجاز کرده و مخفیانه به دنبال حضرت مهدی(ع) میگردند تا با ایشان بیعت کنند. در این اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسی(ع) از ترس آنها که تعقیبش میکردند رو به سوی مدینه کرد(8)؛ از مدینه خارج شده و رو به مکه مکرمه نموده و از دست سپاهیان سفیانی بدانجا پناهنده میشوند و پس از ایشان هم سیصدوسیزده یار و یاور ایشان از نقاط مختلف جهان بیآن که با هم قراری از قبل گذاشته باشند در مکه جمع میشوند تا نهضت جهانی خویش را آغاز کنند.
صبح شنبهای که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) دو رکعت نماز به جا میآورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه غرّای خویش را به گوش جهانیان میرسانند و پس از معرفی خویش مردم را به بیعت دعوت میکنند و جبرئیل(ع) که در آن زمان به شکل پرندهای سفید رنگ بر ناودان کعبه ایستاده، اولین کسی است که با ایشان بیعت میکند و به دنبال آن هم سیصدوسیزده یاور شریف حضرت و باقی مؤمنان و صالحانی که به مکه آمدهاند تا به یاری حضرت بپردازند و همگی آماده جهاد و شهادتند. اینها مجموعاً دههزار نفر سپاهیان حضرت را تشکیل میدهند و با حضرت پیمان میبندند.
یونسبن ظبیان نقل میکند که امام صادق(ع) فرمودند:
«شب جمعه، خداوند متعال مَلَکی را به آسمان دنیا میفرستد. وقتی که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالای بیت المعمور قرار گرفته مینشیند و برای هر کدام از پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانی میگذارد و ایشان هم از آنها بالا میروند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع میگردند و به دنبال آن درهای آسمان گشوده میشود و پس از زوال خورشید(9) پیامبر(ص) میفرمایند:
بار پروردگارا! این وعدهای که در کتاب خویش دادی وگفتی:
»خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان ایشان حاکمان زمین و دین مرضی خویش کند.«
اشاره به آیه نازل شده در روز غدیر: «الیوم اکملت لکم و رضیت لکم الاسلام دینا«
یعنی اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبدیل کند.
پس از ایشان ملائکه و پیامبران هم، چنان میگویند. آن چهار نور مقدس به سجده میافتند و حضرت (رسول(ص)) باز میفرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد میکند که آن روز معلوم است.(10)»
احادیثی را که اشاره به این حادثه بزرگ دارند میتوان در چند دسته خلاصه کرد:
1- روز قیام و نقطه آغاز نهضت جهانی حضرت
شنبهای را که مصادف با عاشورا شده است برخی احادیث روز ظهور حضرت برشمردهاند:
ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمودند:
«[حضرت مهدی(ع)] در روز عاشورا که روز شهادت سیدالشهدا(ع) است، قیام میکنند. گوییا در آن شنبهای که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالی که بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل در مقابل ایشان، برای بیعت ندا در دهد و شیعیان حضرت، زمین را با طیالارض زیر پا مینهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ایشان بیعت میکنند و خداوند هم به وسیله او جهان را مملو از عدالت میکند آن گونه که آکنده از ظلم و جور گشته است.(11)»
علیبن مهزیار هم از امام پنجم(ع) نقل کرده است که:
«گوییا با حضرت مهدی(ع) در روز شنبهای که عاشورا است و بین رکن و مقام ایستاده هستم.(12) »
2- جمع شدن یاران حضرت در مدتی کوتاه
امام صادق(ع) در این رابطه به مفضلبن عمر، فرمودند:
«ایشان به تنهایی ظهور میکنند و به تنهایی به سوی کعبه رفته و وارد آن میشوند و به تنهایی شب را سپری میکنند. پاسی از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالی که به صف ایستادهاند، بر ایشان نازل شده و جبرئیل به حضرت عرضه میدارد:
« سرور من گفتهات مقبول و امرت نافذ است. »
حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] میفرمایند:
«حمد و سپاس از آن خداوندی است که وعدهاش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هر کجای بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عملکنندگان، خوب [و زیبا] است.(13) »
سپس میان رکن و مقام ایستاده و فریاد کشیده و با صدای بلند میفرمایند:
« ای جمعیت یاران و نزدیکان من و ای کسانی که خداوند آنها را برای یاری من از پیش از ظهورم بر پهنه گیتی ذخیره کرده بود! مطیعانه به سوی من آیید. »
فریاد حضرت به گوش آنها میرسد، در حالی که برخی از آنها در محراب و برخی هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکندهاند. همین یک فریاد را همگی میشنوند و آن را اجابت میکنند. به یک پلک بر هم زدن همهشان در مقابل آن حضرت بین رکن و مقام قرار میگیرند. خداوند هم در پی آن به نور امر میکند و آن هم ستونی از آسمان تا زمین کشیده میگردد و هر مؤمنی بر سطح زمین است آن نور را طلبیده و نور هم به درون خانهاش میتابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان میگردند، هر چند نمیدانند که حضرت مهدی(ع) ظهور کردهاند و این نور چیست. سپس آن سیصدوسیزده تن که به تعداد صحابه پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر میباشند در حالی که در مقابل حضرت ایستادهاند، صبح خویش را آغاز میکنند.(14) »
باز در حدیث دیگری از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
« هنگامی که به حضرت مهدی(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانی خداوند متعال) خوانده و سیصدوسیزده یار ایشان همانند جمع شدن ابرهای پاییزی به گرد ایشان میآیند که آن پیشقراولان یاران حضرتند که برخی از آنها شبانه از بستر خود جدا میشوند تا صبح در مکه باشند و برخی از آنها در طول روز آشکارا بر اَبرها سوار میشوند که حضرت نام آنها و پدران و نسبهایشان را میدانند(15)و(16). »
مفضل بن عمر که راوی این حدیث هم است، میپرسد: کدام یک از این دو ایمان بالاتری دارند؟ حضرت پاسخ میدهند:
« آنکه روز بر ابرها سیر میکند و آنها ناپدید میشوند و این آیه در شأن ایشان نازل شده است: «هر جا که باشید خدا همهتان را میآورد و جمعتان میکند.«
ابو بصیر هم از ایشان چنین روایت میکند که:
«آنها سیصدوسیزده مرد به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در یک شب جمعه در مکه جمع میکند و صبح همگی به نزد ایشان در مسجدالحرام میآیند و احدی از آنها [از آمدن] تخلف نمیکند. در کوچههای مکه به راه میافتند تا منزلی برای سکونت خویش بیابند. اهالی مکه از ورود این افراد ناشناس تعجب میکنند؛ چرا که از ورود هیچ قافلهای جهت حج و عمره و یا تجارت خبری نبوده، لذا بعضی از آنها به هم میگویند: جمعیتی را امروز دیدیم که تا به حال آن را ندیده بودیم که [آن گونه از ظاهرشان پیداست] از یک شهر و بیابان [از یک نژاد و تیره و قبیله] نیستند نه شتری دارند و نه هیچ وسیله دیگری. آنها که مشغول این صحبتها هستند و به درهای [خانههای] خود نزدیک میشوند مردی از قبیله بنی مخزوم، وارد میشود از مردم عبور میکند و به نزد رئیس آنها میرود و میگوید: دیشب خواب عجیبی دیدم که از آن میترسم و قلبم پریشان گشته است. رئیس به او میگوید: خوابت را تعریف کن. میگوید: ابری از آتش را دیدم که از اعماق آسمان نمایان شد و مدام پایین میآمد تا این که به کعبه رسید و دور آن چرخی زد. در آن ابر ملخهایی با بالهای سبز رنگ بود و آن قدر که خدا خواست،به دور کعبه طواف میکردند. سپس به شرق و غرب پریدند و به هیچ شهری نمیرسیدند، مگر آن که آن را میسوزاندند و از هیچ آبادی گذر نمیکردند، جز آن که آن را منهدم مینمودند. از خواب پریده و بر خود لرزیدم. الآن هم پریشان و ترسانم. مردم (به او) میگویند: ما آنها را دیدهایم و بیا به نزد فلان مرد ثقفی برویم، تا خوابت را تعبیر کند.(17) و(18)
پس از آن که خواب را برای مرد ثقفی تعریف کرد، او هم میگوید: [خواب] عجیبی دیدهای! دیشب لشکری از لشکریان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. میگویند: عجیب است؛ آنها را امروز دیدهایم و سپس آنچه را دیدهاند به او گزارش میکند و از نزد او میروند. تصمیم میگیرند که بر آنها یورش برند حال آن که خداوند دلهایشان را پر از ترس و هراس از ایشان گردانیده است. برخی به بقیه دستور میدهند: در مورد آنها عجله نکنید. آنها که تا کنون مرتکب هیچ منکری نشدهاند و خلافی از آنها دیده نشده. شاید برخی از آنها، هم قبیلهای شما باشند؛ اگر چیزی از آنها دیدید بعد شما میدانید و آنها. این جمعیتی که ما میبینیم اهل عبادتند و چهرههای خوب [و نورانی] دارند، مضاف بر این که آنها در حرم امن الهی هستند که تا وقتی کسی مرتکب خلافی نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملی انجام ندادهاند که بهانه جنگ با آنها را فراهم کرده باشد.
سرپرست مردم که مردی از قبیله مخزوم است میگوید: ما که مطمئن نیستیم این جمعیت پشتوانهای [اعم از نیرو و امکانات] نداشته باشند. اگر [چنین ذخیره و عقبهای داشته باشند و این مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقیقت وجودی و عظمت نیرویشان مشخص میشود [و خواب دوستمان تعبیر گشته و نمیتوانیم بر آنها فایق آییم]. حال که از حیث نیرو و امکانات در سطح پایینی هستند و پیش از آن که نیروهای کمکی به آنها ملحق شوند، حمله کنید. آنها به نزد شما در مکه آمدهاند و به سَروَری میرسند و مطمئنم که خواب این رفیق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گوارای وجودشان قرار دهید [بگذارید در شهر باشند و هر چه میخواهند بکنند] و بنشینید و نظرات و شرایط موجود را بررسی کنید.
شخصی از میان آنها میگوید: اگر نیروهای کمکی آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبی دارند و نه سنگری که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اینجا غریبند اگر سپاه آنها بیایند، اول به آنها حمله میکنید و [شکست دادن آنها] به راحتی نوشیدن آبی گواراست. تا پاسی از شب گذشته مشغول این صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مسلط میکند [لذا برای خوابیدن پراکنده میشوند] و دیگر پس از آن تا فردا اجتماعی نخواهند داشت تا این که حضرت مهدی(ع) قیام کنند. [حضرت و یارانشان هم] چنان یکدیگر را ملاقات میکنند که گویی از یک پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسیدهاند.
قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در میان باقی یاران جایگاه ویژه و ممتازی دارند که آنها پیش از بقیه به حضرت میپیوندند ولیکن در انتها همگی پروانهوار به گرداگرد آن شمع پر نور الهی جمع گشته و میگردند تا به زودی جهان را از برکات وجودی خویش بهرهمند سازند.
3- اولین خطبه حضرت مهدی(ع) پس از ظهور
صبح شنبه عاشورای موعود - که بناست حضرت ظهور کنند - وارد مسجدالحرام میشوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا میآورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته و با تکیه بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را چنین انشاء میکنند:
پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان سلاماللَّه علیهم اجمعین، ایشان چنین میفرمایند:
«ای مردم! ما برای خداوند [از شما] یاری میطلبیم و کیست که ما را یاری کند؟ آری ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی(ص) هستیم و سزاوارترین [و نزدیکترین] مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین [و نزدیکترین] مردم نسبت به اویم و همینطور راجع به نوح و ابراهیم و محمد(ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:
به درستی که خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست.(19)
من بازمانده آدم و ذخیره نوح وبرگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد(ص) هستم.
... هر کس درباره سنت رسولاللَّه(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.
هر که امروز کلام مرا میشنود، به خداوند متعال قسم میدهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامیاش و حق خودم، از شما میخواهم [به ما رو کنید] که من حق قرابت و خویشاوندی رسولاللَّه(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم میکنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.
... از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند.(20)»
سپس حضرت دستهایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه میدارند:
« أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
کیست آن که وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند؟(21) »
4- انصار (یاوران) و بیعت ایشان با حضرت
پس از آن که حضرت گفتار خویش را به پایان میبرند،[ پلیسها و شرطههای حرم] تلاش میکنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادت برسانند و یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت قدم پیش نهاده و شر آنها را از امام(ع) دفع میکنند. جبرئیل هم پشت کعبه به عنوان اولین نفر با امام(ع) بیعت میکند و پس از او سیصدوسیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان میبندند.
امام صادق(ع) به مفضل به عمر فرمودند:
« ای مفضل! حضرت مهدی(ع) پشتش را به حرم میکنند و دستش را که سفیدی خیره کنندهای دارد، جهت بیعت دراز میکند و میفرماید: این دست خدا و از سوی خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت میکنند:
»آنها که با تو بیعت میکنند در حقیقت با خدا بیعت کردهاند دست قدرت الهی مافوق قدرت آنهاست و هر که بیعتش را بشکند به ضرر خودش است».(22)
اولین کسی که دستش را میبوسد، جبرییل است و به دنبال او ملائکه و نجبای اجنه و سپس، برگزیدگان صبح در مکه و مردم میگویند این مردی که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتی که با او هستند کیانند و آن نشانه بیسابقهای که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حول و حوش طلوع آفتاب اتفاق میافتد.(23)»
امام باقر(ع) هم میفرمایند:
« گوییا با حضرت مهدی(ع) هستم؛ در روز عاشورایی که شنبه است. در حالی که بین رکن و مقام ایستاده است، جبرئیل ندا میدهد: بیعت برای خداست (البیعة للَّه) پس خداوند [زمین] را همان گونه که پر از ظلم و جور شده است، مملو از عدالت میکند.(24)»
محمدبن مسلم هم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند:
« گویا جبرئیل به صورت پرندهای سفید درآمده و اولین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت میکند و پس از آن سیصدوسیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت میآید که برخی در رختخوابشان ناپدید میشود که حضرت علی(ع) فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخوابهایشان» و این گفته الهی است که:
«در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همه شما را میآورد.(25)»
منظور از خیرات در این آیه ولایت ما اهل بیت است.(26) »
مفضل بن عمر هم از ایشان چنین روایت کرده است:
«خداوند متعال جبرئیل(ع) را میفرستد تا این که به نزد او بیاید بر حجر اسماعیل در نزدیک کعبه فرود آمده و به او میگوید: به چه دعوت میکنی؟ حضرت مهدی(ع) او را باخبر کرده و جبرئیل هم میگوید: من اولین کسی هستم که با تو بیعت میکنم دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بیعت] میکشد. سیصد و اندی مرد هم به نزد او میآیند و با او بیعت میکنند. او هم آنقدر در مکه میماند که دههزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوی مدینه حرکت میکند.(27) »
و امام باقر(ع) بنا بر نقل جابر جعفی میفرمایند:
« بین رکن و مقام سیصد و اندی به تعداد اهل بدر با حضرتش بیعت میکنند و در میان آنها نجیبان مصری و ابدال شامی و اخیار عراقی دیده میشوند.(28) »
مفاد این پیمان نامه و بیعت را حضرت علی(ع) چنین بیان کردهاند:
«از یارانش پیمان میگیرد که: دزدی و زنا و فحاشی به هیچ مسلمانی نکنند، خون کسی را به ناحق نریزند و به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند و به خانهای حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا و نقره و گندم یا جویی را [برای خویش] انبار نکنند، مال یتیم رانخورند و به آنچه نمیدانند شهادت ندهند و هیچ مسجدی را خراب نکنند آنچه را که مست کننده است، ننوشند؛ خز و ابریشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنسبازی نکنند، گندم و جو را انبار نکنند و به کم راضی و طرفدار پاکی و گریزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و لباسهای خشن بپوشند و خاک را متکای خویش سازند و آنگونه که شایسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود هم متعهد میشود که همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آن گونه باشد که آنها میخواهند و به کم راضی باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آنگونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانی اختیار نکند(29) »
5- ندا و فریاد به نام حضرت مهدی(ع)
پس از اتمام مراسم بیعت جبرئیل(ع) برخاسته و به نام حضرت در دنیا بانگ میزند.
ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روایت کرده است:
«اولین کسی که با حضرت مهدی(ع) بیعت میکند جبرئیل است. به صورت پرندهای سفید رنگ فرود آمده و با ایشان بیعت میکند. سپس یک پایش را روی کعبه، پای دیگرش را روی بیتالمقدس مینهد و با صدایی گویا و فصیح ندا در میدهد:
فرمان خداوند رسید. درباره آن شتاب نکنید.(30)
ذیل دو آیه:
وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ
یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (31)
( با دقت بشنو آن روزی که منادی از جایی نزدیک ندا در میدهد
آن روز که آن صدای به حق را بشنوید، همان روز خارج شدن است.) »
امام صادق(ع) فرمودند:
« منادی به نام حضرت مهدی و پدرشان(ع) ندا در دهد و منظور از صیحه در این آیه، فریادی آسمانی است و آن، روز (زمان) خروج (و قیام) حضرت مهدی(ع) است.(32) »
در ادامه حدیث یاد شده که سهل (شهر)بنحوشب از رسولاللَّه(ص) نقل کرده، آمده است:
«در ماه رمضان، صدایی خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذیالحجه، قبیلهها با هم میجنگند و در ذیالحجه، حاجیان تاراج میشوند و در محرم منادی از آسمان ندا در دهد: آگاه باشید که فلانی برگزیده خداوند در میان آفریدگانش است. سخنانش را بشنوید و اطاعت کنید.(33) »
مفضل بن عمر هم از امام صادق(ع) در این رابطه، روایت کرده است:
«در آن روز (عاشورا) وقتی خورشید طلوع کرد و نورافشانی نمود، کسی از قرص خورشید به زبان عربی فصیحی، خطاب به مردم و بر ایشان فریادی میکشد که تمام آنها که در آسمانها و زمینها هستند، میشنوند: «تمام مخلوقات! این مهدی آل محمد(ع) است» و او را به نام و کنیه جدش رسولاللَّه (ص) و نسبش میخواند و گوش هر زندهای این صدا را میشنود. تمام مخلوقات در بیابان و شهرها و دریاها و خشکیها بدان روی میکنند و با هم در این رابطه گفتگو میکنند و از هم درباره آنچه شنیدهاند میپرسند.(34) »
امام رضا(ع) هم در این رابطه فرمودند:
«..... او همان کسی است که منادی از آسمان برای دعوت به او چنان ندایی در دهد که همه ساکنان زمین آن را بشنوند که آگاه باشید، حجت خداوند متعال پهلوی کعبه ظهور کرده است با او بیعت کنید که حق با او و در او (و در این تبعیت) است.(35) »
لازم است این مطلب را متذکر شویم که از مجموعه احادیثی که تا کنون برشمردیم، چنین برمیآید که سه ندای آسمانی در مورد حضرت شنیده میشود.
ندای اول: در ماه رجب که خود، سه نداست.
ندای دوم: در ماه رمضان (شب بیستوسوم - صیحه آسمانی).
ندای سوم: در ماه محرم (روز عاشورا که روز قیام است).
پس از این ندا و بیعتی که انجام میشود، حضرت مهدی(ع) کاملاً بر مکه مسلط شده و در آنجا منتظر میمانند تا سپاهیان ده هزار نفری ایشان، همگی در اطراف شان جمع شوند. دراین مدت حضرت از فرصتهایی که به دست آورند و ارتباطاتی که با اقوام و ملل مختلف در مکه برقرار میکنند، برای زمینهسازی نهضت جهانی خویش بهره میبرند، مضاف بر این که ایشان اصول و قوانین مربوطه به سپاه خویش را بر ایشان تبیین میکنند و در مکه هم دست به برخی اقدامات میزنند که به طور خلاصه از این قرارند:
1-باز گرداندن محدوده مسجدالحرام به همان حدودی که حضرت ابراهیم(ع) برای آن تعیین کرده بود.
2- باز گرداندن مقام حضرت ابراهیم(ع) به جای اصلی و اولیه خویش
ادامه دارد